سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























سین هشتم

صدای پای یلدا آرام آرام به گوش می رسد . پدربزرگها و مادر بزرگها خانه را برای استقبال از فرزندان می آرایند و فرزندان و نوه ها نیز از آن سوی برای دیدار بزرگان خانواده بی قرارند .

برگزاری مراسم یلدا ، آیینی خانوادگی است و گردهمایی ها به خویشاوندادن و دوستان نزدیک محدود میشود .

ایران کشوری با فرهنگی غنی است که مردمانش بنا به ذوق و  سلیقه و طبیعت منطقه ای که در آن زیست می کنند هر یک برای برگزاری سنت های کهن آداب خاص خود را دارند

 

آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص ، هندوانه، انار و شیرینی و میوه های گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند.

 

فال حافظ و شاهنامه خوانی


یکی دیگر از رسم های شب یلدا، «فال حافظ گرفتن»  است اگر رسم ها و آیین های دیگر یلدا را میراثی از فرهنگ چند هزار ساله بدانیم ولی فال حافظ گرفتن در شب یلدا در سده های اخیر به رسم های شب یلدا افزوده شده است.

 

شاهنامه خوانی و قصه گویی پدربزرگ و مادربزرگ دور کرسی برای کوچکترها نیز از آیین های یلدا است که خاطرات شیرینی برای بزرگسالی آنها فراهم می آورد.

 

شام یلدا شوهری با صد تعب             رفت منزل و پنج بعد از نصف شب

دربزد دق دق زنش بیدار شد             از غضب مثل سگان هار شد

پشت در آمد به غرغر گفت کیست             شوی گفتا باز کن مشدی زکیست

گفت تا این وقت شب بودی کجا             هر کجا بودی برو ای بیحیا

مثل تو هرگز نخواهم شوهری             هرزه گرد و خودسر و خیره سری

هستم از دست تو در رنج و ملال             می کنم شب تا سحر سیصد خیال

تو روی هرشب به بزم و عیش و نوش             دل مرا چون سیر و سرکه پر ز جوش

گاه گویم رفته در زیر اتول             یا که دعوا کرده با مشدی ابول

گاه گویم کرده دعوا با پلیس             در کمیسر گشته مهمان بر رئیس

شوی گفتا در برویم باز کن             بعد با من در دل آغاز کن

من دو ساعت زیر باران گشته تر             تا بکی غر غر کنی از پشت در

در چو وا شد شو زبیم انتقام             سرفرود آورد و گفتا السلام

زن بگفتا السلام و زهرمار             آمدی این وقت شب منزل چه کار

می ندانستی شب یلدا بود             اولین شب از شب سرما بود

امشب است آن شب که مرد خانه دار             روی کرسی را کند پر از انار

امشب است آن شب که در هر انجمن             هندوانه می خورند از مرد وزن

شربت و آجیر و آچار تو کو             پسته ترش و نمکدار تو کو

هندوانه کو چه شد نارنگیت             حال حق دارم زنم اردنگیت

هر که امشب را کند چون مقبلش             لک زند در فصل تابستان دلش

شوی گفت اینگونه دل را پرمکن             اینقدر نق نق مزن غرغر مکن

شام یلدا حکم پیغمبر(ص) نبود            از نماز و روزه واجبتر نبود

گر نماز و روزه هم گردد قضا             می توان آری قضایش را بجا

گر نشد امشب شب دیگر بگیر             هر شب این هنگامه را از سربگیر

 


نوشته شده در شنبه 87/9/30ساعت 3:11 عصر توسط یزدان ذوالقدر نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin