سین هشتم
خسته ام از این زمونه خسته از دنیای نامرد خسته از بازی هر روز خسته از حرفهای پردرد خسته از شعر نگفته یک بغل حرف تو سینه حرفامو همیشه خوردم انگاری قسمت همینه خسته از آوازوفریاد حسرت زخمه رو گیتار زل زدن به قاب عکست قابی خالی روی دیوار خسته از سوختن و ساختن مثل پروانه پی شمع چون غریبه گنگ و ساکت تنها موندن توی یک جمع خسته از گریه ی هر شب گریه هایی بی سرانجام بغضی سنگین توی سینه هق هقی ساکت و آرام خسته از دوری عشقت تو که پاکی و پراحساس پیشکش هرم نگاهت یک سبد پرازگل یاس خسته از نبودن تو ای تو بهترین ترانه می پرستمت عزیزم هر شب وروزعاشقانه
Design By : Pars Skin |