سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























سین هشتم

هی با توام...

تویی که آن سوی خاک های غربت هستی...

مرا یادت هست؟

دیشب خواب دیدم

خواب دیدم خانه ای خرید ام، بدون در و پنجره ای؛ خاکیه خاکی...

دیگر چشم به راهت نیستم

چشم به راهم باش

در راهم...

می خندی؟

بخند... هی بخند...

خانه ام مانند خانه ات و رنگ لباسم همرنگ لباست می شود...

حالا...

هی بخند...


نوشته شده در پنج شنبه 89/10/16ساعت 2:57 عصر توسط یزدان ذوالقدر نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin