سین هشتم
آنتونی مینگلا فیلمساز شاخص سینمای انگلستان و برندهی جایزه اسکار برای «بیمار انگلیسی» در ?? سالگی درگذشت. مینگلا صبح روز سهشنبه ??مارس بر اثر خونریزی شدید در بیمارستان چیرینگ کراس در غرب لندن درگذشت. او هفتهی گذشته برای انجام عمل جراحی سرطان لوزتین و گردن جراحی موفقیتآمیزی داشت اما یک هفتهی یعد بر اثر خونریزی شدید از دنیا رفت. مینگلا قرار بود رئیس هیات داوران یازدهمین جشنواره بینالمللی فیلم شانگهای باشد که از ?? تا ?? ژوئن در چین برگزار میشود. دیگران دربارهی مینگلا زندگی مینگلا
خسته ام از این زمونه خسته از دنیای نامرد خسته از بازی هر روز خسته از حرفهای پردرد خسته از شعر نگفته یک بغل حرف تو سینه حرفامو همیشه خوردم انگاری قسمت همینه خسته از آوازوفریاد حسرت زخمه رو گیتار زل زدن به قاب عکست قابی خالی روی دیوار خسته از سوختن و ساختن مثل پروانه پی شمع چون غریبه گنگ و ساکت تنها موندن توی یک جمع خسته از گریه ی هر شب گریه هایی بی سرانجام بغضی سنگین توی سینه هق هقی ساکت و آرام خسته از دوری عشقت تو که پاکی و پراحساس پیشکش هرم نگاهت یک سبد پرازگل یاس خسته از نبودن تو ای تو بهترین ترانه می پرستمت عزیزم هر شب وروزعاشقانه
شهادت حضرت زهرا (س) تسلیت باد ای خوش آنروزی که ما در خانه مادر داشتیم دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم شهادت حضرت زهرا (س) تسلیت باد 1. برای هر یک از مکالمات تلفنی خود از قبل برنامه ریزی کنید و دستور کار داشته باشید.
2. این که بتوانید در انجام امور پیچیده با دیگران همکاری کنید مهارتی اساسی برای پیشرفت در کار است.
3. قبل از شروع یک کار پیچیده، همه کارها ، وظایف و فعالیت هایی را که باید انجام شوند لیست کنید.
4. برای فعالیت های خود اولویت و ممنوعیت تعیین کنید: چه فعالیت هایی را باید رها کنید تا بتوانید برای کارهایی که حقیقتاً مهم هستند جای بیشتری باز کنید؟
5. برای اولویت بندی کارها باید نتایج هر کدام از آنها را در درازمدت در نظر گرفت.
6. دقت و تمرکز ، رموز عملکرد عالی هستند.
7. پاداش هایی که در زندگی می گیرید بستگی به این دارد که چه کاری می کنید ، چقدر خوب آن را انجام می دهید و چقدر مشکل است که بتوان کسی را جایگزین شما کرد.
8. آینده متعلق به افراد با قابلیت است.
9. کلید آینده ، رشد مداوم شخصی و حرفه ای شماست.
10 . تمام آموزش های ممکن را ببینید . یک ایده خوب کافی است تا شما را از انجام سال ها کار سخت معاف کند.
11 . حداقل یک ساعت در روز در حوزه کاری خود مطالعه کنید. این عادت به مرور ، شما را به یکی از آگاه ترین افراد در حرفه تان بدل می کند.
12 . برای برنامه ریزی کارهایتان، لیستی از فعالیت هایی که باید انجام دهید تهیه کنید . هر کاری را قبل از این که انجام دهید بنویسید.
13 . برای این که به حداکثر بهره وری دست پیدا کنید، با تکرار پی در پی این جمله به خودتان نظم و ترتیب بدهید:" خوب ، بر گردیم سر کار."
14 . طرز نشستنی را که مخصوص افرادی است که عملکرد عالی دارند تمرین کنید: پشتتان را صاف کنید و در همان حالت روی کارتان به طرف جلو متمایل شوید.
15 . از تلفن به عنوان یک وسیله کاری استفاده کنید. زود بروید سر اصل مطلب و از تعارفات کم کنید.
16 . مدام در پی یافتن راه هایی باشید که عملکرد شما را کاملاً متحول کند، به صورتی که فعالیت هایتان با اهداف بلند مدت شما هماهنگی بیشتری پیدا کند.
17 . برای این که کار بیشتری انجام دهید کمی زودتر، کار را شروع کنید ، کمی سخت تر کار کنید و کمی دیرتر دست از کار بکشید.
18 . با سریع تر کار کردن راندمان کارتان را بالا ببرید. احساس اضطرار و ضرورت انجام کار را در خود پرورش دهید و با آن پیش بروید.
19 . کارهایتان را دسته بندی کنید و تمام کارهای مشابه را همزمان انجام دهید.
20 . سعی کنید اشتباهات کمتری داشته باشید و از همان بار اول کار را درست انجام دهید. 1- از رفتارهایی که شما را در سازمان عصبی معرفی می کند ، پرهیز کنید.
2- انتقامجو نباشید.
3- زمان پیاده سازی تصمیم گیری ها ، به اندازه اخذ تصمیمات ، مهم است. چون ممکن است اجرای یک نقشه خوب تجاری در زمان نامناسب با شکست روبه رو شود.
4- در مورد چیزی که نمی دانید ، به کسی اطلاعات اشتباه ندهید و از گفتن نمی دانم ، هراسی نداشته باشید.
5- با محول کردن مسئولیت به کارمندان مستعد و خلاق، زمینه رشد و خلاقیت آنان را فراهم کنید.
6- بدون تفکر و درنگ پاسخ ندهید.
7- نحوه چیدمان میز کارمندان و محل استقرار آنها را طوری انتخاب کنید که افراد فراموش نکنند در محل کارشان هستند و نباید بیش از حد مجاز باز هم به گفت و گو بپردازید.
8- حرفه ای ترین و بهترین حسابدار و مشاور حقوقی را استخدام کنید.
9- به مشکلات مالی افراد توجه کنید و درخواست های موجه اخذ وام آنان را به تعویق نیندازید.
10- همیشه به خاطر داشته باشید تواضع و متانت بر شکوه شما می افزاید.
11- اگر قاطعیت مدیر با مهربانی توأم باشد ، تأثیر شگفت انگیزی بر اطرافیان خود خواهد داشت و فرمانبری با ترس جای خود را به انجام وظیفه با حس مسئولیت پذیری می دهد.
12- سامانه ای را جهت اخذ پیشنهاد اختصاص دهید و به کارمندان اطمینان دهید که در کمال رازداری به پیشنهادهای مطرح شده رسیدگی می کنید.
13- مطمئن شوید حق و حقوق دیگران توسط مسئولین و سرپرستان سازمان رعایت می شود.
14- چند ساعت از یک روز مشخص در ماه را به بازدید از سطوح مختلف سازمان و گفت و گوی رو در رو با کارمندان اختصاص دهید.
15- در سمینارهای مرتبط با فعالیت خود شرکت کنید 1- در مصاحبه استخدامی افراد به سوابق کاری آنان توجه کنید و به خاطر داشته باشید کارمند موفق کارنامه ای پربار به همراه دارد.
2- انعطاف پذیر باشید.
3- بدون توهین به عقاید دیگران، با آنها مخالفت کنید.
4- سر قول خود بمانید.
5- در موقعیت های بحرانی برخود مسلط باشید و نگذارید زیردستان از اضطراب شما آگاه شوند.
6- برای حرف زدن، زیباترین و خوش آهنگ ترین الفاظ را انتخاب کنید.
7- خطر پذیر باشید.
8- نحوه استفاده از نرم افزارهای مرتبط با کار خود را بیاموزید.
9- برای ثبت ایده های درخشانی که ناگهان به ذهن می رسند، همیشه یک قلم و کاغذ به همراه داشته باشید.
10- کتابخانه اداره یا سازمان خود را به روز کنید و اسامی کتاب هایی را که اضافه می شود به صورت فهرست چاپی شده در اختیار کارمندان قرار دهید.
11- مطمئن شوید ابراز رضایت شغلی افراد به سبب ترس از توبیخ مسئولین و سرپرستان نیست.
12- به واسطه مدیر بودن خود، از دیگران توقع بیجا نداشته باشید.
13- در اولین فرصت در خاتمه دادن به مشاجرات و کدورت هایی که بین کارمندان پیش می آید، حکمیت کنید و برقرار کننده صلح و آشتی باشید.
14- نکات جالب و پندآموز کتاب هایی را که می خوانید، در دفتری یادداشت کنید و در موارد مناسب آنها را به کار ببندید.
15- از انحصاری کردن خدمات رفاهی سازمان پرهیز کنید و اجازه دهید همه سطوح از این خدمات بهره مند شوند. حاضرید بدون رفتن به یک آرایشگاه آنچنانی بنشینید پای سفره عقد؟ یا بدون گل زدن یک ماشین آخرین مدل عروس کشان راه بیندازید؟ اصلا به این فکر کردهاید که میشود خیلی از این برنامههای دست و پاگیر را حذف کرد و پولش را توی زندگیای که قرار است شروع شود، خرج کرد؟ دوره و زمانه جوری شده که دیگر کمتر کسی به ازدواج آسان فکر میکند،یا اگر فکر میکند آنقدر ذهنش مشغول حساب و کتاب میشود که ترجیح میدهد مجرد بماند. این شماره به بهانه ی اول ذیحجه - روز ازدواج حضرت علی و زهرا- رفتهایم سراغ 2 زوج متفاوتی که هم زود ازدواج کردهاند و هم ساده. باید کمی صبر میکردیم منصوره مصطفیزاده- وحید و زهرا تا چند سال قبل فقط دختر عمه و پسردایی هم بودهاند ولی حالا 6 سال است که همسر یکدیگر شدهاند. وقتی وحید به خواستگاری زهرا رفته، فقط 19 سال داشته و زهرا هم 17سالش بوده؛ یعنی سنی که خیلیها حتی فکر ازدواج را هم نکردهاند. با اینکه از زندگیشان راضی هستند ولی وحید میگوید اگر الان به عقب برمیگشت، با شرایط آن زمانش ازدواج نمیکرد. - موقعی که رفتید خواستگاری، چه شرایطی داشتید؟ وحید: از نظر مالی وضعیت خوبی نداشتم و فقط به پشتوانه و دلگرمیخانوادهام جلو رفته بودم. - کار داشتید؟ وحید: نه. - وضعیت تحصیلتان چطوری بود؟ وحید: فوق دیپلم برق داشتم. - خانه و ماشین و این چیزها هم که نداشتید؛ پس چه فکری میکردید؟ فکر کردید قرار است از کجا بیاورید؟ وحید: نداشتم ولی همتش را داشتم که به دست بیاورم. - شما که شرایط وحید را میدانستید، چطور قبول کردید؛ در حالی که وحید کار نداشت، خانه نداشت، ماشین نداشت؟ زهرا: فضای ازدواج ما اصلا چنین فضایی نبود؛ همهچیز با خوبی و خوشی و صمیمیت بود. به این مسائل اصلا فکر نمیکردم. آن موقع فکر نمیکردم که وحید خانه و چیزهای دیگر ندارد. میگفتم خب پدرش هست! آن موقع فکر میکردم که پدر وحید میتواند برایش خانه تهیه کند. قرار بود برود سر کار و شرایط مهیا شود. فکر میکردم یک امکانات اولیهای وجود دارد که بتوانیم زندگی کنیم. - به نظرتان امکانات اولیه برای زندگی چه بود؟ آنموقع چه فکری میکردید؟ الان چه فکری میکنید؟ زهرا: فکر میکردم حداقل باید یک خانه 100 متری مثلا در مینیسیتی داشته باشی، با ماهی 300ـ200هزارتومان حقوق به حساب 6 سال پیش، ولی حالا این اعداد و ارقام به نظرم فقط حرف است؛ کاملا به شرایط زندگی بستگی دارد. ما خودمان در شرایط خیلی بدتر از این هم زندگیمان را گذراندهایم. وحید: من فکر میکردم باید درآمد ثابت داشته باشیم؛ به پول حالا، ماهی 400هزار تومان و جایی هم برای زندگی کردن. شرایط خانه هم بستگی دارد به آدمش. فکر میکردم ما باید در جایی از شهر خانه داشته باشیم که در آن بزرگ شدهایم. - مراسمیگرفتید؟ وحید: مراسم عقد گرفتیم، عروسی نگرفتیم. - عقدتان چطور بود؟ وحید: یک سالن در خیابان ولیعصر بود؛ به صرف نهار با حدود 250 نفر مهمان. بیشتر کسانی را هم که میخواستیم عروسی دعوت کنیم، دعوت کردیم. هزینه ی آرایشگاه و ماشین هم خیلی کم شد. آرایشگاه شد 50 هزار تومان چون جایی وسط شهر رفتیم. همان موقع آرایشگاهی حوالی سالنی که گرفته بودیم، 200 هزار تومان میگرفت. خرج عقد کلا یک میلیون شد؛ البته به جز خرید عقد. - از همان موقع تصمیم نداشتید عروسی بگیرید؟ وحید: چرا، ولی نگرفتیم. 3 روز رفتیم مشهد و خانوادههایمان در آن 3 روز خانه ی ما را آماده کردند و اثاثیه را چیدند. شبی که برگشتیم، یک مهمانی خانوادگی خیلی مختصر گرفتیم و به سلامتی رفتیم خانه ی خودمان. - چی شد که در این یک سال تصمیم گرفتید عروسی نگیرید؟ زهرا: پدر وحید آن موقع در کل میتوانست 3میلیون برای ما هزینه کند. ما میتوانستیم با این 3میلیون عروسی بگیریم ولی آنطوری دیگر هیچ پسانداز و سرمایهای نداشتیم؛ برای همین هم تصمیم گرفتیم آن 3 میلیون را سرمایهگذاری کنیم روی یک خانه که الان هم حاضر شده. بعد 3 میلیون دیگر از پدر من قرض کردیم و یک خانه اجاره کردیم؛ یک خانه 45متری در خیابان پیروزی. - بعد؟ زهرا: کمتر از یک سال آنجا زندگی کردیم. بعد از 9 ماه وحید رفت سر کار و حقوق گرفت. توانستیم خانهمان را عوض کنیم و با همان 3 میلیون و اجاره بیشتر برویم جای بهتر. بعد از آن هم هر سال وضعیتمان بهتر شد. - در آن 9 ماه چه میکردید؟ زهرا: کادوهای عروسیمان آنقدر بود که زندگیمان جور شود. بعد هم که وحید سر کار رفت و حقوق گرفت؛ حدودا ماهی 280 هزار تومان. - از شرایطی که الان در زندگی مشترک دارید، راضی هستید؟ وحید: من اعتقاد دارم راضی بودن از شرایط باعث درجازدن آدم میشود ولی در کل مشکلاتی هم بوده. زود ازدواج کردن و زندگی را زود شروع کردن، به هر حال سختیهایی دارد اما حسنش این است که تمام زندگیمان را با تلاش خودمان ساختیم و مطمئنام خیلی بیشتر از اینها را هم میتوانیم داشته باشیم. - اگر الان دوباره به 19 سالگی برمیگشتید، باز هم همین کار را میکردید؟ وحید: نه، قطعا این کار را نمیکردم چون کار ثابت و درآمد ثابت نداشتم. الان هم اگر کسی از من مشورت بخواهد، میگویم باید حتما حقوق ثابت داشته باشد؛ یعنی آن حداقلهایی را که گفتم برای زندگی لازم است، واقعا لازم است. نمیشود با خوشبینی بیش از حد زندگی کرد. به نظرم آدم میتواند زندگیاش را از صفر شروع کند ولی اگر بخواهد از زیر صفر شروع کند، خیلی سخت است. - فکر میکنید الان به صفر رسیدهاید؟ وحید: الان صفر را رد کردهایم. - شما چطور؟ اگر وحید میآمد خواستگاریتان، دوباره میپذیرفتید؟ زهرا: من فکر میکنم نمیشود این سؤال را جواب داد.من با این شرایط نمیتوانم برگردم به همان موقع. من به آن چیزی که برایم اتفاق افتاده راضیام اما مثلا اگر خواهر خودم بخواهد ازدواج کند، به شرطی این راه را پیشنهاد میکنم که از صداقت و بلوغ فکری او کاملا مطمئن شوم و به این نکته آگاه باشد که راه برگشتی نخواهد داشت؛ پیش از هر کاری باید نسبت به نفس ازدواج آگاهی کافی داشته باشد و بداند که اصلا چرا میخواهد ازدواج کند؛ بعد نسبت به کسی که میخواهد با او ازدواج کند، شناخت کامل پیدا کند؛ بعد هم همه شرایط طرف مقابل را بسنجد، آن هم تک و تنها؛ به کمک بقیه هم از هیچ نظر فکر نکند؛ یک صفحه سفید باز کند و فقط خودش و شوهرش را بگذارد توی آن و بعد تصمیم بگیرد. - این زود ازدواج کردن خوبیای هم داشته؟ وحید: خیلیها به من میگویند که ازدواج چه چیزی داشته که اینقدر زود ازدواج کردهای و از این زود ازدواج کردن چه چیزی نصیبت شده؟ من میگویم 10 سال دیگر، 20 سال دیگر، وقتی همه ما 40 ساله شدیم، من بیشتر از همه شما با همسرم خاطره دارم؛ بیشتر از همه شما خاطرات خوب با کسی که دوستش دارم ساختهام؛ با همدیگر بزرگ شدهایم، با همدیگر درس خواندهایم، با همدیگر شرایط سخت را گذراندهایم، با همدیگر فکر کردهایم و با همدیگر فکر کردن را یاد گرفتهایم. این مزیت زود ازدواج کردن شاید بچربد به خیلی از سختیها. زهرا: من حرفهای وحید را کاملا قبول دارم. به هر حال هر کسی در زندگیاش یک دردسرهایی دارد. من هیچوقت ازدواج در سن بالا را دوست نداشتهام؛ نه قبلا و نه الان. ممکن است ما هم در این زندگی درگیری داشته باشیم ولی الان من 24 سالم است و 6 سال است که ازدواج کردهام. 24 سالگی سنی است که خیلی از دخترها در این سن ازدواج میکنند اما من در 24 سالگی قابل مقایسه با زهرای لوس 6 سال پیش نیستم و الان شکر خدا از وضعیتی که داریم خوشحال و راضیام. منبع : همشهری جوان توصیههایى به خانمهاى خانهدار براى تنظیم اقتصاد خانواده تنظیم برنامه ی خانواده، بر اساس درآمد شوهر، موضوعى است که باید با دقت و کاردانى تمام، از سوى خانم خانه، صورت بگیرد و چون نمىتوان درآمدها، خرجها و خلق و خوى افراد را صددرصد با یکدیگر تطبیق داد، این کار به وسیله خانم خانه و بر اساس تجربیات خود او باید انجام شود. در این مبحث، فقط چارچوب کلى را مطرح مىکنیم و جزئیات آن را به عهده خانم خانه مىگذاریم. ضربالمثل حکیمانه «بادآورده را باد مىبرد» در تئاتر، فیلم و کتاب، لحظات بسیار مفرح، شیرین و دلچسبى را براى ما، به ارمغان آورده است. چقدر از دیدن پیرمردهاى خسیسى که در صحنه تئاتر با مأمور مالیات بر سر درآمد، چانه مىزدند و دستشان مىلرزید و اصولاً مطالبه او را چرند و مزخرف مىدانستند و به پرداخت مالیات تسلیم نمىشدند، خندیدهایم یا مثلاً در ضمن نمایش، از دیدن زنهاى جوان و خوش لباسى که به هیچوجه در مقابل منطق شوهر، در خصوص کمخرج کردن، متقاعد نمىشدند و مثل بچهها، لبهایشان را آویزان مىکردند و با کلماتى بچهگانه مىگفتند: «من نمىدونم؛ هر طورى شده، باید این پالتو پوست را برایم بخرى»، خندیده ایم! نویسندگان و منتقدان اجتماعى، به قدرى کتاب و نمایش در خصوص خسّت، ولخرجى و اسراف نوشتهاند که از حد خارج است و هر کدام از ما، به نوبه خود، چنین کتابها و نمایشهایى را خوانده و دیدهایم و به نظرمان عجیب و غریب و احمقانه جلوه کرده است و به آنها خندیدهایم. نویسندگان خوش ذوق و آنهایى که نقایض اجتماعى را با دیده بصیرت و نکتهسنجى مىنگرند، مشاهدات خود را به طرز جالب و زیبایى، ضمن داستان، در مقابل دیدگان ما مجسم مىکنند و به قدرى با مهارت، آن عیوب را برجسته مىسازند که ما آن را حمل بر شوخطبعى نویسنده کرده، به وجد و سرور مىآییم؛ اما باید بدانیم که در زندگى حقیقى، هیچ مصیبتى رنجآورتر و غمانگیزتر از عدم لیاقت در امور مالى نیست. در کلام معصومین هم اشاراتی به این موضوع شده است: امام حسن (ع) : پرسش صحیح نیمی از علم است ، و مدارا کردن با مردم نیمی از عقل است ، و اقتصاد و اعتدال در زندگی نیمی از مخارج است . آن مردى که زیادتر از درآمد خود خرج مىکند و به اصطلاح «پایش از گلیمش درازتر است»، خوشمزه و خندهآور نیست؛ بلکه وى، پایه و اساس ورشکستگى و فلاکت خود را بنا مىگذارد. آن خانم ولخرج و بىمغزى که مثل بچهها و از روى بىفکرى، یقه شوهر را مىچسبد و از او لباسها و مدهاى روز را مىخواهد، جذاب و دلربا نیست؛ بلکه مانند سنگ آسیاب، به گردن شوهر آویخته شده، او را شکسته و خرد مىکند. تصور این که اگر ما درآمد بیشترى داشته باشیم، تمام مشکلات و غصههاى مالى ما حل مىشود، یک فکر سفسطهآمیز و بىمعنى است. متخصصان علم اقتصاد مىگویند: درآمد زیادتر، درد را دوا نمىکند. یکى از بزرگان علم اقتصاد ، عقیده دارد که غالب مردم، وقتى پولشان زیادتر مىشود، خرجشان را نیز بالا مىبرند و در نتیجه، باز با بىپولى و کمبود، دست به گریبان هستند. بدون نقشه و بىفکر خرج کردن، یعنى آن که همه از درآمد و دسترنج شما بهره ببرند؛ غیر از خودتان. شما از درآمد خود به کفاش، نانوا، قصاب، بزاز و نجار، نفع برسانید؛ اما یک دینار براى خود کنار نگذارید. با نقشه و عاقلانه خرج کردن، آن است که شما و خانوادهتان، هر کدام یک سهم عادلانه از درآمد خود را پسانداز کنید. خانم های محترم : تنظیم بودجه، نه مثل یک پیراهن ساده و آسان است و نه این است که شما صورت بالا بلندى از مخارج روزانه را تهیه کنید و یک ریال یک ریال همه را بنویسید؛ بلکه تنظیم بودجه، عبارت از نقشه مشخص و یک برنامه منظمى است که به شما کمک مىکند تا از درآمد و پولتان، حداکثر استفاده را ببرید. بودجهاى که از روى عقل و تدبیر تنظیم شده باشد، شما را به هدف و آرزوهایى که در زندگى دارید، مىرساند. خرید خانه، باغ، ماشین، تحصیلات عالى براى بچهها، پسانداز براى زمان پیرى، مسافرت و گردش، از هدفهاى مورد نظر هر خانواده هستند و انجام آنها، جز با تنظیم بودجه عاقلانه، میسر نخواهد بود. وقتى شما از روى نقشه و حساب خرج کردید و مخارج هر ماه را آخر آن ماه از نظر گذراندید، به چشم خود مىبینید که براى هر چیز، چه مبلغ پول دادهاید و اگر بعضى مخارج در نظر شما زائد باشد، آنها را حذف مىکنید تا هزینه آنها به مصرف چیزهاى مهم و لازم برسد. صورتحساب خرج ماهانه بهترین مشاور اقتصادى و راهنماى خرج و پسانداز شما خواهد بود. اگر خداى نکرده شما از آن زنهایى هستید که عقل معاش نداشته، به تنظیم بودجه معتقد نیستید، از همین امروز، برنامه خرج و دخل را با تطبیق درآمدتان، تهیه کنید. باید بدانید که یک زن میانهرو که از روى عقل و نقشه خرج مىکند، مهمترین کمک و خدمت را در راه موفقیت شوهر، انجام مىدهد. مردهایى که گرفتار زن ولخرج هستند، هرگز روى موفقیت را نخواهند دید. اگر شوهر شما راه پول درآوردن را مىداند، ولى آیندهگر نیست و همه را از دست مىدهد، شما باید با منطق و عقل معاش، از آن جلوگیرى کنید و اگر زیاد محافظهکار است و خانواده را در فشار و تنگنا مىگذارد، حس اعتماد او را به خود جلب کنید و به او بفهمانید که شما نیز در پول خرج کردن، همان دلسوزى و تدبیر متقابل را دارید. در امر بودجه خانواده شما نمىتوانید به نظریه ی متخصصان، متکى باشید و آن را راهنماى بودجه ی خانواده خود قرار دهید. براى آن که بودجه شما از نظر اقتصادى ارزش واقعى داشته باشد، باید به قامت خود شما بریده شود و مثل لباس، جزءجزء آن، روى اندام شما امتحان شود تا از هر جهت، برازنده شما و زیبا و راحت باشد. درآمد، موقعیت و مخارج هیچ خانوادهاى، مثل خانواده دیگرى نیست. مشکلات و مسائلى که شما در امر پول خرج کردن و بودجه خود دارید، مثل صورت و اندامتان، با دیگران متفاوت است. در مقاله ی بعد چند پیشنهاد که در تنظیم و تهیه بودجه خانواده، به شما کمک مىکنند، رابیان می کنیم. ادامه دارد... پی نوشت : شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج 18 ، ص 108 منبع : مجله پرسمان - باتغییر وتلخیص
شاخصترین کارهای مینگلا «بیمار انگلیسی» و «آقای ریپلی بااستعداد» بودند که او را به عنوان سینماگری بزرگ و سرشناس تثبیت کردند.
جود لا (بازیگر سه فیلم مینگلا: «آقای ریپلی بااستعداد»، «کلد مانتین» و «هتک حرز»)
واقعا شوکه و ناراحتم. او دوستداشتنی، خونگرم، باهوش و بامزه بود. از هرچیزی سررشته داشت. از فوتبال تا اپرا، سینما، موسیقی، ادبیات و مردمی را که کنارشان زندگی و کار میکرد خوب میشناخت.
تونی بلر (نخستوزیر سابق انگلستان)
یک انسان شگفتانگیز، خلاق و بااستعداد اما همچنان فروتن، نجیب و پر از حس خوب برای همراهی و با هم بودن.
- متولد ششم ژانویه ???? در شهر راید جزیره وایت بریتانیا.
- والدینش از مهاجران ایتالیایی بودهاند و در دانشگاه هال در شمال شرقی انگلستان تحصیل کرد.
- پیش از نویسندگی برای شبکه BBC مدتی در تئاتر کار کرد و سال ???? به جرگه فیلمسازان پیوست.
- اولین تجربهی کارگردانی با کمدی «صادقانه، دیوانهوار و عمیق».
- همسرش طراح حرکات موزون، پسرش مکس بازیگر و دخترش هانا رئیس بخش انیمیشن کمپانی سونی است.
- اوج شهرت با «بیمار انگلیسی» در سال ???? که برایش اسکار بهترین کارگردانی را به همراه آورد. این فیلم برندهی ? اسکار از جمله اسکار بهترین فیلم سال شد.
- رئیس انستیتو فیلم بریتانیا تا پایان دسامبر ????
لیلا دختری است که برادرش به علت ابتلا به بیماری سرطان در حال مرگ است . او از خداوند می خواهد که برادرش را شفا دهد ولی از آنجایی که پزشک معالج به خانواده لیلا می گوید که برادرش هشت روز بیشتر زنده نمی ماند لیلا ایمانش را از دست می دهد و ...
نقاط مثبت :
کارگردانی نسبتا موفق فیلم لیلا این اثر را تبدیل به یک فیلم قابل قبول در عرصه سینمای فیلم کوتاه نموده است . انتخاب موسیقی مناسب و استفاده به جا از آن در فیلم موجب شده موسیقی جایگاه موثر و مثبتی در فیلم داشته باشد .
بازیگر نقش لیلا به خوبی از عهده نقش خود برآمده است و بار اصلی بازیگران فیلم را به دوش کشیده است .
فیلمبرداری ساده و روان از نقاط مثبت فیلم است .
در ضمن به فیلمنامه این اثر هم می توان نمره قابل قبولی داد .
نقاط ضعف :
بازی ضعیف بازیگران نقش دوم و سوم فیلم از جمله پدر و مادر لیلا مخصوصا بازیگر نقش پدر لیلا از نقاط ضعف فیلم است. دیالوگها از قوت چندانی در فیلم برخوردار نیستند .
ریتم فیلم هم قدری کند است که این مشکل شاید به نوع تدوین فیلم مربوط شود .
پیشنهاد :
یک بازنگری در تدوین فیلم می تواند حرکت و ریتم فیلم را سریع کند و مدت زمان فیلم را کوتاه تر نماید . چرا که مدت زمان فیلم طولانی است و با سریع تر کردن ریتم و حرکت فیلم به جذابیت فیلم افزوده خواهد شد .
شهادت بزرگ مرد سخاوت و بخشندگی حضرت امیر المومنین علی (ع) را به پیشگاه تمامی شیعیان جهان و بخصوص ایران عزیزمان تسلیت عرض مینمائیم.
Design By : Pars Skin |