سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























سین هشتم

مقدمه

کاربردهای عدد و مفاهیم و ضرایب عددی در تمام امور روزمره زندگی بشر و علوم و فنون عصر به حد وفور به چشم میخورد.
• در نظر اخوان الصفا، علم عدد، ریشه علوم و عنصر حکمت و مبدأ معرفت و اساس معانی است.
• به نظر فیثاغورث شناسایی عدد، شناسایی وحدت خداوند است.
• فارابی در اثر «فی التحصیل السعاده» چنین نگاشته است:«نخستین چیزهای بحث، با عدد، یعنی با علم حساب باید آغاز شود.»
بحث دیگر درباره عدد، اعتقاد به مبارکی یا نحوست اعداد است. این مبحث از زمانهای بسیار دیرین در فکر بشر پدیدار گشته و عددپرستی خود بحث جالبی در تاریخچه علم اعداد است. طالع بینی و ستاره شناسی، کیمیاگری و... نیز هرکدام نوعی عددشناسی مخصوص بوده است. تقدس و ارزش اعتقادی اعداد در نزد ملل مختلف یا در زمانهای مختلف، متفاوت بوده است. مثلا اعداد شش، هفت و چهل، اعداد نحس عربی بودند و دین مسیح عدد هفت و چهار را مقدس میدانسته است. بابلی ها و ایرانیها، شصت و مضارب شصت را ترجیح میدادند. بابلیها به هر یک از خدایان خود عددی کمتر از ?? وابسته می کردند و این عدد، مرتبه آن خداوند را در سلسله مراتب آسمانی نشان میداد. جالب اینکه فیثاغورثیان نیز نظیر بابلیها عدد را میپرستیدند و چنین می نماید که آنها برای اینکه با فراموش کردن عددی آن را نرنجانند، به اغلب اعداد کمتر از ?? منزلتی الهی نسبت میدادند.
در اساطیر چین نیز، اعداد فرد به سعد و فرخندگی یاد شده و نشانه سفیدی، روز ، خورشید و آتش بوده اند. عدد فرد در چین مظهر یانگ، لاهوت و عددی تغییرناپذیر است. اینان اعداد زوج را نحس و نامبارک دانسته و نشانه تاریکی، شب و سرما، آب و زمین دانسته اند. اعداد زوج در نزد چینیان مظهر یین، ناسوت و اعدادی تغییرپذیر به شمار میرفته اند. فیثاغورثیان نیز اعداد فرد را غیرقابل حل، مذکر، با ماهیتی آسمانی تصور میکرده اند و اعداد زوج را قابل حل، گذرا، مؤنث و خاکی میدانسته اند. در عین حال عددپرستی نماینده یک فکر اساسی هم هست که انسان به وسیله عدد و شکل میتواند اشیاء را بشناسد و این نظر به وسیله نیکوماخس که در سلک نوفیثاغورثیان است و فیلولائس که از شاگردان بزرگ فیثاغورث بوده، بیان شده است:«هر چیز که بتوان آن را شناخت عدد دارد، زیرا ممکن نیست بتوان بدون عدد چیزی را درک کرد یا شناخت.»

تاریخچه اعداد

عدد از مفاهیم پایه ریاضیات است. در آغاز صرفا برای شمارش و اندازه گیری به کار میرفت ولی بعدها ریاضی دانان مفاهیم آن را توسعه دادند و مفهوم عدد صفر، عدد منفی و عدد موهومی و عدد مختلط را ابداع کردند. البته عدد را نباید با رقم اشتباه گرفت. رقم نشانه ای است که برای نوشتن عدد به کار میرود.
تاریخ اکتشاف عدد و مکان آن به درستی مشخص نیست ولی مسلم است که دوره ای از تاریخ وجود داشته که در آن انسان عدد را نمی شناخته و دلیل بر این امر وجود قبایلی است که تا امروز نیز عدد را نمی شناسند مگر به شکل ابتدایی. مانند قبایل زولو Zoulou و پیگمه Pygmees در افریقا، اراندا Aranda و کامیلارای Kamilarai در استرالیا، ابوریجن Aborigenes در جزایر مورای Murray و بوتوکودو Botocoudo در برزیل.
به عقیده برخی سومریها اعداد را در ???? سال قبل از میلاد مسیح کشف کردند و اعداد سومریها قدیمیترین اعداد در تاریخ محسوب میشود.
در آغاز عدد به صورت محدود وجود داشت. حتی عدد را تا ? بیشتر نمیتوانستند بشمارند. برای عدد، مرزی داشتند. برای نمونه زمانی در بسیاری مناطق، مرز شمارش عدد ? بود. آنها تا ? می شمردند و پس از آن را می گفتند : «بسیار». هنوز هم در بسیاری زبانها هفت به معنی بسیار است. در زبان فارسی ضرب المثلی هست که می گوید: «هفت بار گز کن، یک بار پاره کن» در این مثل، منظور دقیقا هفت بار عمل کردن نیست بلکه منظور این است که پس از عمل «بسیار» نتیجه بگیر. در زبان روسی نیز ضرب المثلی هست به این مفهوم که « هفت نفر منتظر یک نفر نمی مانند» که باز هم منظور این است که تعداد زیادی منتظر یک نفر نمیمانند. همچنین در داستانها، هفت دریا، هفت سرزمین، هفت آسمان و ... همگی به معنای بسیار به کار رفته اند.

نماد و عدد

کارل گوستاو یونگ (روانکاو و روانشناس سوییسی ????-????، مؤسس مکتب روانشناسی تحلیلی که شاخه ای از روانکاوی فرویدی است) می گوید: «واژه یا تصویر زمانی یک نماد است که متضمن چیزی در ماوراء معنای آشکار و مستقیم خود باشد. نماد دارای جنبه ای وسیع و ناخودآگاه است که هرگز نمیتوان به طور دقیق آن را تعریف یا توصیف نمود. ما نیز امیدوار نیستیم که بتوانیم آن را توصیف یا تعریف کنیم.
در ادبیات، دین و فرهنگ سرزمین های گوناگون از گذشته های دور نمونه های نمادین فراوان دیده میشوند. این نمادها شامل اعداد ( سه، چهار، هفت و ...) و عناصر شامل ( آب، باد، خاک و آتش ) و ستارگان و ... میشود.
در بخش نمادین فرهنگهای مختلف جهان مجموعه ای از نمادهای رنگی، عددی، نجومی و ... درکنار یکدیگر قرار گرفته اند و به آفرینش ادبی آن ساختاری جذاب و گاه با مفاهیم بلند عرفانی بخشیده اند. از آن جمله عدد هفت که پایه ای اسطوره ای و مقدس دارد.

هفت

هفت از سه حرف تشکیل شده است: «ه » که میتوان آن را هستی، «ف» فرسایش و «ت» تباهی و نابودی معنا کرد.
هفت در لغت به معنی زمین هموار، باران زود بارنده و نیز به معنی از سبکی پریدن و سخن بسیار و بی اندیشه گفتن است.
هفت عددی معروف است مابین دو عدد شش و هشت که جزء اعداد اول بوده و غیر از صفر و یک و خودش به هیچ عدد دیگری قابل تقسیم نیست، شاید بدین سبب است که هفت را عدد باکره نیز می نامند.
عدد هفت جامع جمیع اصناف عدد بوده و کامل است، کمال بالاتر از اتمام میباشد و عدد شش نزد حکما عددی تام است، وقتی اصل عدد را که یک است با آن جمع کنیم هفت که عددی کامل است به دست می آید.
هفت نماد پیچیدگی و تودرتویی است. حاکی از بطن در بطن بودن خلقت، زمین، آسمان و هر آنچه که عمیق و ژرف و وسیع است میباشد. هفت سمبل مراتب کمال و تعالی است.
هفت عدد عالم و نشانه کمال است که از مجموع «سه» نماد آسمان و «چهار» نماد زمین به وجود می آید و نخستین عددی است که هم مادی و هم معنوی می باشد.
هفت یعنی امنیت، ایمنی، آرامش، وفور، اتحاد مجدد، سنتز و بکارت.
در لغت نامه دهخدا ذیل عدد هفت چنین آمده است: « هفت، عددی است معروف، که از دیرباز مورد توجه اقوام مختلف جهان بوده است. اغلب هفت را در امور ایزدی و نیک و گاه در امور اهریمنی و شرّ به کار می گرفتند. وجود بعضی عوامل طبیعی مانند تعداد سیاره های مکشوف جهان باستان و همچنین رنگهای اصلی مؤید رجحان و جنبه ماوراء طبیعی این عدد گردیده است. قدیمی ترین قومی که به عدد هفت توجه کرده قوم سومر است زیرا آنان متوجه سیارات شدند و آنها را به صورت ارباب انواع می پرستیدند.»

عدد هفت در اسلام

در آیاتی از قرآن به عدد هفت اشاره شده است، برای نمونه:
ای یوسف! مرد راستگوی! در باره این خواب که هفت گاو فربه را هفت گاو لاغر میخورند و هفت خوشه نیرو را هفت خوشه خشکیده، به ما نظر ده. سوره یوسف، آیه ??
دوزخی که برای آن هفت در است و از هر دری بخشی معین از آنان وارد میشوند.
سوره حجر، آیه ??
آسمانهای هفتگانه و زمین و هر کس که در آنهاست او را تسبیح میگویند.
سوره اسراء، آیه ??

هفت صفات پروردگار عبارت است از: حیات، علم، سمع، بصر، کلام، ارادت، قدرت
هفت صفت در غالب توجیه انسان: زنده، دانا، شنوا، بینا، گویا، توانا، خواهنده
هفت اسماء اولیه الهی: حیّ، عالم، مرید، قادر، سمیع، بصیر، متکلم
هفت رکن نماز: نیّت، تکبیره الاحرام، سجود، قیام، رکوع، تشهد، سلام
هفت مکان مقدس: مکه، مدینه، نجف، کربلا، کاظمین، سامره، مشهد
هفت مناسک حج: احرام، طواف، سعی، عرفات، منی، رمی، ذبح
هفت غسل واجب: جنابت، حیض، نفاس، استحاضه، مس میت، میت، غسل به واسطه نذر و دعا
هفت چشمه بهشت: کافور، کوثر، سلسبیل، تسنیم، معین، میم، زنجبیل
هفت دوزخ: سقر، سعید، لفی، حطمه، جحیم، جهنم، هاویه
هفت موضوع قرآن: وعد، وعید، وعظ، قصص، امر، نهی، ادعیه
هفت موضع بدن: روح حیوانی، عقل، باصره، سامعه، ذائقه، شامه، لامسه
هفت قلعه خیبر: کتیبه، ناعم، شق، قموس، نطاه، وطیح، سلالم
هفت قاری معروف قرآن در زمان پیامبر: حضرت علی (ع)، ابی بن کعب، زید بن ثابت، ابن مسعود، عثمان بن عفان، ابوالدرداء، ابوموسی اشعری
تیمم بر هفت چیز صحیح است: خاک، ریگ، کلوخ، سنگ، گل پخته، آجر، کوزه
هفت گناه کبیره: شرک به خدا، ظلم به پدر و مادر، تهمت ناروا، قتل، فرار از جنگ، خوردن مال یتیم، زنا
هفت عضو بدن که در هنگام سجده به زمین میرسند: پیشانی، دو کف دست، دو زانو، دو سر انگشت شست پا
هفت فرشته ایام هفته: اوریاییل، جسدیاییل، شماییل، رفاییل، عناییل، جبراییل، عزراییل
هفت پادشاه جن: مذهب، مره، احمر، برقان، شمورش، ابیض، میموم
هفت چیز در حال نماز از شیطان است: وسواس، چرت زدن، روی از قبله برگرداندن، خون دماغ، خمیازه، خارش بدن، با چیزی بازی کردن (گروهی شک و اشتباه را هم ضمیمه کرده اند)
هفت بار طواف کعبه، رمی جمره با هفت سنگ بر شیطان، هفت بار سعی میان مروه و صفا، هفت بار تطهیر، هفت دروازه برای بهشت و دوزخ، هفت سلام قرآن، هفت آیه سوره فاتحه (فاتحه الکتاب) و ... از نمونه های استفاده از این عدد رمزآلود و مقدس میباشد.

عدد هفت در مسیحیت

مسیحیت نیز هفت را گرامی میدارد. در آیین مسیح هفت معجزه از سی و سه معجزه در انجیل یوحنا ذکر می شود.
یوحنای لاهوتی در راز و نیازهای خود هفت کلیسا را مورد خطاب قرار میدهد. در عالم خواب و بی خبری هفت روح و هفت مهر و هفت صورت و بره ای مذبوح که دارای هفت شاخ و هفت چشم بود می بیند و هفت پیاله زرین را در رویا پیش روی مجسم می کند و سرانجام در همین عوالم بی خبری هفت فرشته را می بیند که به آنان هفت کرنا داده شده است. در انجیل متی نیز از هفت روح پلید سخن رانده می شود.
کاتولیکها نیز به هفت مناسک، هفت گناه اصلی، هفت مزامیر، هفت غسل تعمید و هفت افتخار در تاریخ مریم عذرا اعتقاد دارند. هفت گناه کبیره کلیسای کاتولیک: غرور، آزمندی، بی عفتی، حسد، افراط، خشم، کاهلی
هفت امور مقدسه کلیسای کاتولیک عبارتند از: تعمید (که عیسی خود آن را دستور فرمود)، تأیید میثاق (که هر فرد مسیحی میثاق دینی خود را همه روزه تکرار می کند)، عشاء ربانی (شکستن نان و آشامیدن شراب، که نزد عیسویان از همه اعمال مقدس تر است چرا که عیسی خود در شب آخر زندگانی صوری خویش در اورشلیم آن را به اتفاق حواریون به عمل آورد)، اعتراف به گناه و توبه (این عمل نزد پروتستانها معمول نیست)، سازمان روحانی کلیسا (از مقام پاپ اعظم و کاردینالهای او گرفته تا پیشوایان مذهبی و کشیشهای ساده کلیه سه درجه دارند: شماس، کشیش و اسقف. هر عیسوی باید به این سلسله مراتب مقدسه اعتقاد داشته باشد)، ازدواج (این مراسم باید به ترتیب خاص در کلیسا و در حضور کشیش انجام گیرد)، مسح محتضر (این عمل نیز فقط در بین کاتولیکها مرسوم است و عبارت از آن است که شخص مشرف به موت را با روغن زیتون مقدس تدهین میکنند و اسقف بر او دعایی می خواند).
مقام هفت در مسیحیت تا بدانجا بالا میرود که روایت شده است مسیح بر فراز صلیب در لحظه های به دار آویختگی پیش از آنکه چنگال مرگ او را به کام خود کشد هفت گفتار را ارائه داد. مسیح با تکیه بر این هفت گفتار، قوم خود را از سرنوشتی که انتظارشان را می کشد آگاه میسازد.
عدد هفت نمودار زندگانی جسمانی (عدد ?) پیوسته به حیات الهی (عدد ?) میباشد. هفت هفته پس از عروج حضرت عیسی عید پاک مسیحیان است.
مسیحیان در ?? ژوئن هر سال هفت انسان خوابیده را به نمایش هفت شهید که زنده لای جرز گذاشته شدند گرامی میدارند.
در کتاب مقدس ( انجیل ) آمده است: بخشایش باید هفتاد مرتبه، هفت بار انجام پذیرد.

عدد هفت در یهودیت

تورات نیز هفت را عددی تمام و کامل میداند. تورات اصلی پیش از نزول قرآن در جنگهای فلسطین از میان رفته است. گروهی از محققین و دانشمندان اروپا معتقدند که نسخه تورات اصلی پس از وفات موسی در صندوق شهادت بوده و علمای بنی اسرائیل بر حسب وصیت حضرت موسی در هر هفت سال یکبار آن را بیرون آورده و بر بنی اسرائیل می خواندند.
در کتاب مقدس عهد عتیق، سفر پیدایش آمده است که خداوند جهان را در شش روز آفرید و روز هفتم را به استراحت پرداخت. این روز را یهودیان سبت مینامند. عید سبت مهمترین عید یهودیان است که مصادف است با هفتمین (آخرین) روز هفته. در این روز همه یهودیان باید استراحت کرده و دست به هیچ کاری نزنند. نیز در روز هفتم ماه محرم موسی، کلیم الله میشود.
در کتاب عهد عتیق، امثال سلیمان آمده است که هفت چیز جان خداوند را کدر میکند: چشمهای بلند، زبان دروغگو، دستهایی که خون بی گناه میریزند، قلبی که تدبیر فاسد میچیند، پاهایی که برای دویدن به سمت زیان شتاب دارند، شاهد دروغی که متکلم به کذب است و فتنه انگیز در میان برادران.
در کتاب عهد عتیق روایت کشتی نوح بیان شده و آمده که جانورانی که با نوح وارد کشتی شدند هفت هفت بودند تا بدینوسیله نسلی از آنها در زمین بماند. هفت روز پس از سوار شدن افراد در کشتى نوح ، هفت روز باران بارید.
در کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت آمده است که: «از قوم یهود خواسته شده بود که هر هفت سال یکبار بندگان عبری را آزاد کنند و از وامی که به دیگران داده اند درگذرند.»
عید فصح یهودیان هفت روز است که باید شش روز نان فطیر بخورند و روز هفتم جشن یهوه را برگزار نمایند و هفت گاو و هفت قوچ برای خداوند قربانی کنند.
در کتاب مقدس یهود آمده است: اگر خونی ریخته شود هفت برابر یا هفتاد و هفت برابر تقاص باید صورت گیرد.
چون قوم اسرائیل برای تصرف اریحا جمع شدند مامور گشته که هفت کرنا بنوازند و تا هفت روز روزی یک مرتبه حصار اریحا را طواف کنند و روز هفتم هفت مرتبه طواف نمایند.شمعدان هفت شاخه یهودیان مظهر ظهور الهی است که شمعهای آن برای یهوه تقدیس شده اند. ساقه های شمعدان نقش درخت کیهانی و محور عالم را می پذیرد و طی مدت هفت سال ساخته شده است. جوزفوس می گوید که شاخه های هفت گانه عبارتند از: خورشید، ماه و سیارات، همین طور هفت روز هفته، هفت ستاره دب اکبر، هفت نیرو در جهان.

عدد هفت در دین زرتشتی

در دین زرتشت هفت امشاسپند، نگاهدارنده و نظم دهنده جهان هستی میباشند: اهورامزدا، وهیشتامن (بهمن)، اشاوهیشتا (اردیبهشت)، خشتراویریا (شهریور)، سپنتاآرمیتی(اسفند)، هئوروتات (خرداد)، امرتات (مرداد)
هفت آتشکده بزرگ زرتشتیان: آذرمهر _ آذرنوش_آذربهرام _ آذرخرداد _ آذرآیین_ آذربرزین مهر _ آذردهشت
مراتب هفتگانه روحانیون زرتشتی: اتوباربان، موبدان، هیربدان، دستوران، اندرزبدان، زرتشتروتمه، موبدان یسناخوان
هفت رمز فروهر: نماد انسان کامل، نیایش، پیمان، اندیشه و گفتار و کردار نیک، زمان بی پایان، دو نیروی متضاد یا دو گوهر همزاد، اندیشه و گفتار و کردار بد
هفت جشن پارسایی: نوروز، مهرگان، سده، زادروز، زناشویی، سیزده به در، یلدا
هفت صفت اهورامزدا: نور، عقل نیک، راستی، قدرت، تقوی، خیر، فناناپذیری

عدد هفت در سایر ادیان و اساطیر

در آیین مهر عدد هفت اهمیت خاصی دارد. روی برخی نقوش برجسته مهر پرستی هفت سرو (درخت خورشید نما) میبینیم که به طور متناوب با هفت خنجر جمع آمده اند.
مهرکده ناحیه دورا دارای هفت پله است که به محرابی ختم میشود.
مهرپرستان به سیارات هفتگانه ای اعتقاد داشتند که ژوپیتر در مرکز آنها قرار دارد. این سیارات عبارتند از: ساتورن، خورشید، ماه، ژوپیتر، مریخ (مارس)، ونوس، مرکور.
بر حسب فرضیه ای که سلسوس مهرپرست ساخته هفت سیاره بر هفت فلز کیمیاگری منطبق میباشند: خورشید بر طلا، ماه بر نقره، مشتری بر ارزیر یا قلع، زهره بر مس، زحل بر سرب، زمین بر آهن، عطارد بر جیوه
درجات هفتگانه تشرف به آیین مهر: کلاغ، همسر، سرباز، شیر، پارسی، پیک خورشید، پیر
هفت اصل مهم آیین مهر عبارتند از: جهان را یک پروردگار در خور ستایش است، بیش از یک زن نگیرید، برده داری کار ناشایستی است، گناه بخشوده نمی شود و بایستی جزا داده شود، پیشوایان دین و دولت، باید انتخابی باشند، ثروت باید محدود باشد، مردم جهان با هم برابرند.
در آیین مانوی انسان نخستین که خسته و رنجور بود هفت بار پدر را به یاری خویش خواند.(3)
در دین بودایی هفت گام بودا نماد صعود از هفت طبقه کیهان و زمان و فضای متعالی است. پراسادای قلمرو بودا هفت طبقه بوده است.
در اساطیر سومری دروازه های دوزخ، تعداد دیوها و بادهای نابود کننده هفت تا هستند. در بین النهرین زیگوراتهای هفت طبقه با هفت رنگ وجود داشتند.
در نزد مصریان هفت، نماد زندگانی جاودان و ابدی بوده و به همین دلیل حرف Z که چیزی جز دو 7 نیست، (حرف اول لغت Zao به معنای من زنده ام و واژه Zeus (زئوس) پدر روحانی همه زندگان) گرامی بوده است.
در اساطیر ایران و شرق دور، سلتی و مدیترانه ای، اژدهای هفت سر بسیار استفاده شده است.
پراسادای هفت طبقه در کوه مقدس بوربادور که محور کیهان و نقطه اوج شمال است به معنای رسیدن به قلمرو بودا است.

هفت در تاریخ و فرهنگ

هفت خفتگان شهر افسوس (هفت تن اصحاب کهف): یمیلیخا، مکشلینیا، مشیلینا، مرنوش، دبرنوش، شادنوش، مرطونش.
هفت شهر طلسم نمرود: طلسم آب، طلسم حوض، طلسم طبل، طلسم آینه، طلسم بت منادی بر منار، طلسم روی آب رفتن، طلسم درخت سایه گستر.
هفت شین نزد ایرانیان (قبل از نفوذ اعراب): شمع، شیرینی، شراب، شیر، شربت، شکر، شهد
بعد از ورود اسلام به سبب ممنوعیت و حرام بودن شراب هفت شین به هفت سین تبدیل شد.
هفت سین ایرانیان: سیر، سرکه، سیب، سماق، سمنو، سنجد، سبزه
در شیراز علاوه بر هفت سین هفت میم را هم در سفره می گذارند.
هفت میم: مدنی، مرغ، ماهی، میگو، مسقطی، مویز، ماست

هفت در ادبیات

عدد هفت در ادبیات فارسی نیز از اهمیت و جایگاهی خاص برخوردار است.
کمترین تعداد ابیات یک غزل هفت بیت است.
کتب ایرانی و خارجی بسیاری نیز بر مبنای عدد هفت شکل گرفته است:
هفت رکن خرد اثر توماس ادوارد لارونس، هفت داستان آنتوان چخوف، هفت کاخ اهریمن اثر دنه ری و کلرویل و... . منطق الطیر عطار نیشابوری (هفت وادی سلوک را بیان میکند).
هفت اقلیم احمد امین رازی (در باب اقالیم سبعه و شرح مشایخ و شعرا و علما و پادشاهان است).
هفت حصار خواجه عبدالله انصاری (از رسائل وی میباشد).
هفت بند محتشم کاشانی (در رثای شهدای کربلا است).
مجالس سبعه مولوی (مشتمل بر هفت مجلس و نمودار افکار وی قبل از آشنایی با شمس است).
هفت سال زندان محمدرضا ابن شیخ رمضانعلی خلیلی عراقی (شرح حال یوسف و زلیخا میباشد).
هفت دکان نورالدین شاه نعمت الله ولی کرمانی (در علم اکسیر است).
هفت هات دکتر محمد جعفری (دربرگیرنده سروده های زرتشت میباشد).
نظامی در منظومه خسرو و شیرین به هفت گنج خسرو اشاره میکند. هفت گنج خسروپرویز نام داستانی است از جمله ??? داستان باربد که در فرهنگهای فارسی ذکر شده و نظامی نیز آنرا در وصف ثروت خسروپرویز به نظم درآورده است. این هفت گنج عبارتند از:
گنج عروس، گنج بادآورده، گنج افراسیاب، گنج سوخته، گنج خضراء، گنج شادآورد، گنج بارتیف
نظامی در اقبالنامه از خلوت اسکندر با هفت حکیم صحبت کرده و این هفت حکیم را این چنین نام میبرد: ارسط، والیس، بلیناس، سقراط، فرفوریوس، هرمس و افلاطون
هفت پیکر نظامی در بخشهای مختلف به عدد هفت اشاره دارد که از آنها میتوان به هفت پیکر، هفت اقلیم، هفت رنگ، هفت روز هفته، هفت گنبد، هفت سیاره و هفت مظلوم اشاره نمود.
هفت پیکر: نام منظومه ای است از نظامی و چهارمین مثنوی وی از خمسه میباشد. در این منظومه داستان بهرام پنجم ساسانی شرح داده شده است. هفت پیکر، هفت تصویر شاهزادگانی است که بهرام بر دیواره خورنق آنها را مشاهده کرده و دلباخته آنان شد.
هفت گنبد: به معنی اول هفت کره است که هفت آسمان میباشد و هفت گنبد (کاخ) بهرام گور را هم میگویند که به هفت دلیل شهرت دارد: دارای هفت ستون است، هفت گنبد دارد، هر گنبد دارای رنگی جداگانه است در نتیجه هفت رنگ دارد، بر هفت روز هفته دلالت دارد، هفت سیاره بر آن منطبق است، هفت شاهزاده از هفت اقلیم را در خود جای داده است.
هفت رنگ، هفت روز هفته، هفت سیاره:
رنگ سیاه، روز شنبه، سیاره کیوان یا زحل
رنگ زرد، روز یکشنبه، سیاره خورشید
رنگ سبز، روز دوشنبه، سیاره ماه
رنگ سرخ، روز سه شنبه، سیاره مریخ
رنگ فیروزه ای، روز چهارشنبه، سیاره عطارد یا تیر
رنگ صندل گون، روز پنجشنبه، سیاره مشتری
رنگ سپید، روز آدینه، سیاره ناهید یا زهره
هفت داستان هفت پیکر: بهرام پس از ازدواج با هفت شاهزاده از هفت اقلیم از هر کدام از آنها در شبی جداگانه دیدن نموده و یک داستان طلب میکند. درنتیجه در این منظومه هفت داستان از زبان شاهزادگان بیان میگردد.
هفت مظلوم: نظامی در هنگام لشکر کشیدن مجدد خاقان چین به ایران در اثر داستان یک شبان به خیانت وزیر خود پی میبرد و وزیر را بازخواست نموده و از مردم میخواهد تا هر کس شکایتی از وی دارد به پیش او بیاید. هفت ستمدیده نزد شاه رفته و دادخواهی میکنند.
در شاهنامه فردوسی نیز بارها عدد هفت مورد توجه قرار گرفته است:
هفت پهلوان: در شاهنامه هفت پهلوان با شخصیتهای مختلف برگزیده شده اند: ضحاک (پادشاه بد)، فریدون (پادشاه خوب)، سیاوش (شاهزاده ای نیکوکار)، فرود (شاهزاده ناکام)، پیران (سردار بزرگ تورانی)، رستم (پهلوان بزرگ ایرانی)، بهرام چوبین (پهلوانی دیگر از ایران زمین)
هفت واد: نام مردی در شاهنامه که دارای هفت پسر بود و با اردشیر جنگ کرد. او را هفت بخت هم گفته اند.
هفت دیوار: سیاوش شهر «گنگ دژ» یا «سیاوش گرد» را بنا میکند که دارای هفت دیوار است: زرین، سیمین، پولادین، برنجین، آهنین، آبگنین، کاسگنین.
جنگ هفت گردان: ماجرای جنگ هفت گردان این است که رستم به همراه هفت تن از پهلوانان ایران از مرز می گذرد و به شکارگاه افراسیاب میرود. یک هفته در آنجا به شکار میپردازد، افراسیاب آگاه میشود و به جنگ آنها میرود. سرانجام ایرانیان فاتح باز میگردند.
هفت خان رستم: هفت موضع یا مرحله بین ایران و توران بود که رستم و اسفندیار در آن مناطق به مخاطرات بزرگ دچار شدند.
ترکیبات عدد هفت مانند هفت فلک، هفت گردون، هفت گنبد خضراء، هفت بنا، هفت پرگار، هفت بام، هفت اورنگ، هفت طبقه زمین، هفت الوان، هفت خم، هفت دایره، هفت اژدها و ... نیز در ادبیات رواج بسیار دارد.

هفت در موسیقی

نتهای هفت گانه موسیقی: دو، ر، می، فا، سل، لا، سی
هفت دستگاه موسیقی ایران: راست و پنجاه، چهارگاه، سه گاه، همایون، نوا، ماهور، شور
موسیقی یونانی نیز دارای هفت دستگاه می باشد. همچنین در گذشته در یونان هفت گام مورد استفاده بوده است.
باربد موسیقی دان معروف ساسانی هفت آهنگ برای هفت روز هفته ساخت. در دوران ساسانی خصوصا در دربار خسروپرویز نیز هفت دستگاه موسیقی متداول بوده است.
زنج از سازهای خراسان است که هفت سیم دارد.
چنگ در نزد قدما هفت سیم داشت.
هفت بند نام نیی است که آواز آن از سایر نی ها رساتر می باشد.
طاس هفت جوش نام یکی از آلات موسیقی دربار شاهان قدیم ایران است.
هفت نوع ساز بادی وجود دارد.

هفت در خوشنویسی

هفت خط جام: جور، بغداد، بصره، ازرق، ورشکر، کاسه گر، فرودینه
هفت خط: ثلث، محقق، ریحانی، رقاع، نسخ، تعلیق، نستعلیق
هفت خط عهد ساسانی: دردین دفتریه (که بدان اوستا را می نوشتند)، ویش دبیریه (که بدان فراست، زجر، اشاره های چشم و مانند آنرا نویسند و قلم آن به کسی نرسیده)، گستج (که بدان عهدها، امور مخفی و سکه ها را مینوشتند)، نیم گستج (که بدان طب و فلسفه را مینوشتند)، شاه دبیریه (که ملوک عجم در میان خود بدان تکلم میکردند و عوام در آن شرکت نداشتند)، راز سهریه (ملوک بدان خط اسرار خود را برای اقوام دیگر می نوشتند)، رأس سهریه (بدان منطق و فلسفه را می نوشتند)

هفت در سایر هنرها

یونانیان باستان همه ساله، هفت تن از بهترین هنرپیشگان نقشهای سنگین و غمناک و نقشهای طنز و کمدی را انتخاب میکردند. آنها مانند رومیان باستان به هفت هنر احترام میگذاشتند. در سینما (هنر هفتم) نیز فیلمهایی ساخته شده اند که در نام آنها از عدد هفت استفاده شده است مانند: هفت عروس برای هفت برادر، هفت دلاور، هفت کوتوله، هفت شیطان
نمایشنامه های بسیاری نیز با اسمی از عدد هفت وجود دارند مانند: هفت سران برابر طبس، هفت کاخ اهریمن و ...

هفت در طبیعت

گیاه اسلیوس (سلیخه) مخصوص هند و عمان، بر هفت قسم است: زرد خوشبو، سرخ خوشبو، سفید مایل به زرد، بین سرخی و سیاهی، غیربراق، سیاه و بدبو. این گیاه هفت سال عمر میکند.
هفت ستاره که آنرا به عربی بنات النعش می خوانند و به صورت خرس است و به عربی دب می گویند.
عجایب هفتگانه شامل: اهرام ثلاثه مصر، باغهای معلق بابل، مجسمه زئوس یا ژوپیتر (خدای خدایان)، معبد آرتمیس، آرامگاه موسولوس، مجسمه آپولون (خدای روشنایی یونانی)، فانوس اسکندریه
هفت اختر: ماه، تیر، ناهید، خورشید (مهر)، بهرام، برجیس (اورمزد)، کیوان


نوشته شده در چهارشنبه 88/2/30ساعت 3:3 صبح توسط یزدان ذوالقدر نظرات ( ) |

یک گفت و گوی خوب (در فیلمنامه یا نمایشنامه) باید :

-1 گفت‌وگوهای کوتاه
-2 قطع طبیعی حرف آدم‌ها توسط دیگری
-3 واداشتن پرسشگر به طرح سؤال دیگر به جای پاسخگویی به سؤال وی
-4 واداشتن شخصیت به توضیح چرایی یک اتفاق به جای توضیح درباره‌ی آن رویداد
-5 واداشتن شخصیت به پاسخگویی با استفاده از کلماتی مغایر با واژه‌های فرد پرسشگر

 


نوشته شده در شنبه 88/2/26ساعت 4:9 صبح توسط یزدان ذوالقدر نظرات ( ) |

طرح یک‌خطی، طرحی فاقد قصه‌ی فرعی است، طرحی است که نویسنده از ابتدا یک موضوع را می‌گیرد و تا انتها همان را قدم به قدم دنبال می‌کند بدون آن‌که برای ایجاد تنوع پیچشی به داستانش بدهد.

برای مثال مردی که رابطه‌ی خوبی با همسرش ندارد متوجه تماس‌های تلفنی مشکوک او می‌شود، مدتی همسرش را زیر نظر می‌گیرد و بعد می‌فهمد که او با شخصی ارتباط برقرار ساخته است، او را می‌کشد یا از خانه‌اش بیرون می‌اندازد و یا از او شکایت می‌کند (پایان را خصلت‌ها و خصوصیات شخصیتی مرد مشخص می‌سازد).

اگر بخواهیم قصه را به شکل بالا پیش ببریم و به سرانجام برسانیم، این قصه قصه‌یی یک‌خطی خواهد شد. قصه‌ی یک‌خطی نقطه‌ضعف‌هایی دارد از جمله این ‌که به هر حال خواننده از همان اول می‌تواند ادامه‌ی ماجرا را حدس بزند و بر اساس شناختی که از مرد و زن مورد نظر به دست می‌آورد پایان آن را نیز پیش‌بینی نماید؛ به همین خاطر معمولاً مخاطب را با موضوع ویژه و خاصی روبه‌رو نمی‌سازد و قصه‌یی خسته‌کننده خواهد شد، اما اگر بخواهیم به آن پیچیدگی‌هایی بدهیم و آن را از فرم یک‌خطی خارج سازیم به گونه‌یی که خواننده نتواند وقایع مختلف آن را حدس بزند باید به شکل دیگری عمل کنیم.
گفتیم فیلمنامه‌هایی که طرح‌های یک‌خطی دارند حتی اگر مملو از درگیری و تضاد باشند و در طول داستان شخصیت‌ها مدام بر سر و کله‌ی هم بکوبند باز هم فیلمنامه‌هایی خسته‌کننده خواهند بود، پس هر فیلمنامه‌یی به جز طرح و قصه‌ی اصلی به یک قصه‌ی فرعی نیز نیاز دارد.

زمانی که قرار شد فیلمنامه‌ی سینمایی «تلفن» در کارگاه اجتماعیِ مدرسه‌ی کارگاهی فیلمنامه‌نویسی نوشته شود، سوژه‌ی پیشنهادی شکل ساده‌یی داشت. «روزی پسر جوانی در حالی که در خانه به استراحت مشغول است با تماسی ناراحت‌کننده روبه‌رو می‌شود؛ مرد ناشناسی که تماس گرفته می‌خواهد با خواهر وی صحبت کند.

پسر عصبانی شده و راجع به هویت او می‌پرسد. مرد ناشناس به تحقیر وی می‌پردازد و با نشانه‌هایی که از خواهرش می‌دهد می‌گوید مدت‌هاست که با او در ارتباط است. پسرِ خشمگین با شنیدن این حرف‌ها به جان خواهر می‌افتد و او را به‌شدت مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد تا نام و نشانی تماس‌گیرنده را بگوید. دختر موضوع را به کلی انکار می‌کند و زیر ضربات برادر جان می‌دهد. برادر با گمان این‌که تماس‌گیرنده پسر همسایه‌شان است می‌رود تا حق او را نیز کف دستش بگذارد. در ‌واقع دختر کاملاً بی‌گناه بوده و تماس صرفاً یک شیطنت بوده است»؛

قرار شد این خط قصه گسترش یابد و تبدیل به یک فیلمنامه‌ی سینمایی شود. اگر همین داستان در خط طولی گسترش می‌یافت یعنی ماجرا حول پیدا کردن تماس‌گیرنده‌ی ناشناس و درگیری بین پسر جوان خانواده با او ادامه می‌یافت و در نهایت نشان داده می‌شد که یک شوخی یا شیطنت ساده می‌تواند به سرانجامی فاجعه‌بار و مرگ و نیستی منجر شود، حرفی که مد نظر مسئولان کارگاه فیلمنامه بود، فیلمنامه متنی یک‌خطی، تخت و یکنواخت می‌شد ضمن این ‌که مخاطب بر اساس نقطه‌ی شروع می‌توانست پایان آن را نیز حدس بزند؛ حال آن‌که یک قصه‌ی فرعی مناسب می‌توانست به داستان پیچیدگی و گیرایی خاصی ببخشد و آن را تبدیل به داستانی غیرقابل پیش‌بینی نماید.

قصه‌ی فرعی بخشی از قصه‌ی اصلی است، از دل موضوع اصلی بیرون می‌زند و نمی‌تواند بی‌ارتباط با آن باشد؛ این دو موضوع با هم رابطه‌ی تماتیک و تنگاتنگی داشته و بر هم اثر می‌گذارند.

در جلسات بعدی کارگاه وقتی بیش‌تر روی داستان کار شد، رفته‌رفته این قصه‌ی ساده‌ی یک‌خطی قصه‌ی اصلی و قصه‌ی فرعی خود را پیدا کرد. با انتخاب شخصیت‌ها و تعیین پیشینه و هویت آن‌ها، نقشه‌ی کلی کار نیز نمایان شد؛ در این لحظه بود که می‌شد به قصه‌ی اصلی و قصه‌ی فرعی فکر کرد و این قصه را از دل شخصیت‌ها و زندگی آن‌ها بیرون کشید.

در طرح جدید خواهر و برادر قصه جای خود را به یک زوج همراه با برادرزنی جوان دادند. «یک مأمور اداره‌ی آگاهی بر اثر حادثه‌یی که در گذشته رخ داده رابطه‌ی سرد و تیره‌یی با همسرش دارد؛ او برادرزنی بزهکار داشته که چهار سال قبل به اتهام قاچاق مواد مخدر تحت پیگرد قانونی بوده و طی یک درگیری و تعقیب و گریز به دستور مرد پلیس که خود شخصاً پرونده‌اش را دنبال می‌کرده جنازه‌ی سوخته‌ی وی به دست آمده است، به همین دلیل همسرش او را در مرگ برادر مقصر می‌داند و کینه‌‌اش را به دل گرفته است.

اکنون مرد تلاش می‌کند رابطه‌اش را با همسرش بهبود بخشد و گذشته را از ذهن او پاک کند (این می‌تواند خط اصلی داستان باشد)، اما در همین زمان متوجه تماس‌های مشکوک همسرش با یک ناشناس می‌شود. تماس‌ها، بی‌نظمی‌ها، بداخلاقی‌ها و رفتار سرد و بی‌روح زن بوی خیانت می‌دهد و رفته‌رفته شک و ظن مرد را تقویت می‌کند. مرد ناگزیر دست به تعقیب همسرش می‌زند و عاقبت نیز او را در محلی با جوانی گیر می‌اندازد؛ وی کسی نیست جز برادرزنش مسعود که تا این زمان همه‌ی آن‌ها را گمراه کرده و جنازه‌ی سوخته‌ی کس دیگری را به جای خود جا زده است (در این شکل، تماس‌های تلفنی مزاحم ناشناس باعث بیرون زدن آتش از زیر خاکستر می‌شود). مرد از این ملاقات غیرمنتظره شوکه شده و مسعود فرصت دوباره‌یی برای فرار می‌یابد.

حالا مرد نمی‌داند باید به افراد مافوق خود چه بگوید، از یک سو وظیفه‌ی حرفه‌یی و اخلاقی خود می‌داند که موضوع را گزارش کند و از سوی دیگر این گزارش می‌تواند کانون زندگی او را به کلی از هم بپاشاند. مرد حالا باید دو هدف را دنبال کند؛ اول این‌که او که عاشق همسرش است باید به هر شکلی شده رابطه‌اش را با وی بهبود بخشد و دوم، موضوع برادرزن را گزارش داده و پرونده را دوباره به جریان بیندازد (در این‌جا رابطه‌ی این دو خط داستانی یعنی قصه‌ی اصلی و قصه‌ی فرعی، بر اساس فرضیه‌یی است که از گذشته‌ی شخصیت‌ها به دست می‌آید).

در ادامه معلوم می‌شود مسعود که چهار سال دور از چشم همه به زندگی پنهانیِ خود ادامه می‌داده اکنون پولی در بساط ندارد و بازگشته تا با گرفتن پول از خواهرش فرزانه از راه غیرقانونی کشور را ترک کند و به گفته‌ی خویش خود را نجات دهد.

فرزانه تحت تأثیر احساسات شدید خواهرانه می‌خواهد دور از چشم همسرش برای وی پول تهیه کند، غافل از این ‌که مسعود از او و همسرش کینه‌یی شدید به دل دارد و طبق نقشه‌یی شیطانی ضمن سرکیسه کردنِ او می‌خواهد زندگی‌اش را نیز از هم بپاشاند. عاقبت بر اثر تلاش مرد پلیس دست مسعود رو شده و به‌ سزای عملش می‌رسد و فرزانه که به دیدگاه تازه‌یی نسبت به اطرافیانش رسیده، می‌رود تا زندگی گرم و صمیمانه‌یی را با همسرش پی بگیرد»؛ مشاهده می‌کنید که داستانی یک‌خطی و ساده می‌تواند به داستانی پیچیده تبدیل شود و در یک ساختار پیچیده‌ی سینمایی چیزی قابل پیش‌بینی نیست و مخاطب هر لحظه با نکته‌ی تازه‌یی روبه‌رو می‌شود که قبلاً فکرش را نمی‌کرده است، حال آن‌که همه‌ی نکات حول یک محور مشخص قرار دارند و کاملاً با هم مرتبط بوده و بر هم اثر می‌گذارند.

در فیلمنامه‌ی تلفن وقتی مرد پی به زنده بودن برادرزنش می‌برد، اگر حاضر به چشم‌پوشی از این مسئله شود و به فرار وی از کشور کمک نماید رابطه‌اش با همسرش بهبود می‌یابد، اما او به وظیفه‌ی قانونی، حرفه‌یی و اخلاقی خود عمل می‌کند و این رابطه به بحرانی جدی‌تر می‌انجامد. پس فراموش نکنید که داستان اصلی و داستان فرعی به خاطر رابطه‌ی تنگاتنگی که با هم دارند در انتها بر هم اثر تعیین‌کننده‌یی می‌گذارند و به یک نقطه‌ی مشترک می‌رسند.

حذف شخصیت‌های دست و پاگیر

در همین فیلمنامه شخصیت‌های طرح و فکر اول را یک مرد تاجر، همسر جوان او، برادرِ زن و مأموران پلیس تشکیل می‌دادند؛ «مرد تاجر به خاطر شغلش مدام در سفر بود. روزی سرزده از سفری باز می‌گشت و با پیغامی مبهم روی پیغام‌گیر تلفن روبه‌رو می‌شد؛ ابتدا اهمیت نمی‌داد، اما بعد که تماس‌ها تکرار می‌شد او رفته‌رفته به همسرش مشکوک شده و با شکایت پنهانی او پای پلیس به ماجرا کشیده می‌شد».

کمی که بیش‌تر روی این طرح فکر کردم دیدم در قصه دستِ کم چهار شخصیت محوری دارم؛ مرد تاجر، همسرش، مردی ناشناس و پلیسی که به‌اجبار در طول کار باید حضوری دایم داشته باشد. می‌توانستم حدس بزنم که در چنین صورتی مخاطب سردرگم خواهد شد و با هیچ یک از شخصیت‌ها ارتباط لازمه را برقرار نخواهد کرد؛ تعدد شخصیت منجر به آشفتگی در فیلمنامه خواهد شد و مانع ایجاد رابطه‌یی محکم بین مخاطب و شخصیت اصلی داستان می‌گردد.

در داستان مذکور حضور فیزیکی مرد ناشناس را تا یک - سوم ابتدایی فیلمنامه نداشتم (چون نمی‌خواستم تماشاگر بفهمد او کیست)، اما حس حضور او کاملاً بر قصه حاکم بود و به هر حال او نقشی مؤثر داشته و در واقع آنتاگونیست داستان بود و وقتی هم که معلوم می‌شد او کیست باید به موازات داستان به او نیز بیش‌تر می‌پرداختم؛ پس برای آن‌که بتوانم دستِ کم یکی از شخصیت‌ها را حذف کنم فکر کردم چرا شغل مردِ قصه تجارت باشد، اگر او مأمور اداره‌ی آگاهی باشد چه می‌شود؟

او می‌تواند به جای سفرهای تجاری، دایم در مأموریت برای پیگیری پرونده‌های مختلف باشد؛ این طوری خیلی بهتر به نظر می‌رسید، با این تغییر یکی از شخصیت‌های اضافی حذف شده و از نظر ساختاری نیز کار محکم‌تر می‌شد.

کسی که مدام پرونده‌های دیگران را دنبال می‌کرد یک روز به خود می‌آمد و می‌دید که زندگی خودش تبدیل به پرونده‌ی پیچیده‌یی شده است! به این شکل تکلیف شخصیت اصلی را مشخص کردم؛ او یک مأمور پلیس بود که بر اثر اتفاقاتی رفته‌رفته به همسرش مشکوک می‌شد و دورادور وی را زیر نظر می‌گرفت تا واقعیت برایش آشکار شود.

بعدها وقتی فیلم ساخته‌شده را دیدم متوجه شدم متأسفانه در هنگام تولید، ساختار و چیدمان فوق را به هم زده‌اند و دوباره شخصیت زایدی را وارد قصه کرده‌اند؛ شغل شخصیت اصلی داستان به خلبانی هواپیمای مسافربری تغییر کرده و به جای آن یک شخصیت پلیس وارد ماجرا شده بود.

این تغییر (جدا از تغییرات پراکنده‌ی دیگری که در سراسر داستان به چشم می‌خورد) شاید به نظر تغییری اندک می‌آمد، اما همان تأثیر ویرانگر تعدد شخصیت و آشفتگی را متوجه فیلم نموده بود.

 

از سینما فردا


نوشته شده در شنبه 88/2/26ساعت 4:2 صبح توسط یزدان ذوالقدر نظرات ( ) |

سینمای‌ایران- الهام اناری:
سال 1384 در واحد فرهنگی بنیاد سینمایی فارابی، بخش معنا‌گرا راه‌اندازی شد و این گونه سینمایی رسمیت پیدا کرد.

 از آن سال به بعد در جشنواره فیلم فجر هم سینمای معنا‌گرا توانست بخشی ویژه را به خود اختصاص دهد. فیلم‌هایی نیز در این بخش‌ به نمایش درآمدند.

 در واقع یکی از بخش‌های جنبی جشنواره فیلم فجر به سینمای معنا‌گرا و فیلم‌های مرتبط با آن اختصاص داشت. اما تعریف سینمای معنا‌گرا چیست؟ در واقع سینمای معنا‌گرا، سینمای دینی است یا سینمایی خارج از این مقوله؟ این نوع سینما را کجا باید جست‌وجو کرد؟ آیا در میان فیلم‌های خارجی می‌توان به‌دنبال سینمای معنا‌گرا بود؟ آیا معنا‌گرایی بر تعریف ژانر‌های سینمایی منطبق است؟چند صاحب نظر در این باره دیدگاه خود را عنوان می‌کنند.

 حسن بنیانیان، رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در تعریف سینمای معنا‌گرا می‌گوید: هر اثر هنری که بتواند بخش‌های انسانی وجود آدمی را توسعه بدهد و وجه مشخصه انسانیت را با سایر موجودات تفکیک کند، معنا‌گرا تلقی می‌شود و طبیعتا سینمای معنا‌گرا سینمایی است که وقتی مخاطب آن را می‌بیند، فطرت‌های پاک انسانی در وجودش توسعه می‌یابد و بازسازی و احیا می‌شود؛ نظیر حس خدا‌خواهی، حس خدمت به دیگران، زیبا‌بینی فردی، علاقه به کشف حقیقت و ویژگی‌هایی از این دست که خداوند در وجود انسان قرار داده است.

 اگر سینمای معنا‌گرا مخاطب نداشته باشد، اشکالش برمی‌گردد به ضعف در استفاده از تکنیک هنری و کشش نداشتن قصه‌ای که انتخاب شده و درست نتوانسته با فطرت مخاطب ارتباط برقرار کند.

بنیانیان در مورد تأثیر این سینما در رشد سینمای ملی معتقد است:از آنجا که ما در سطح جهان داعیه‌دار آخرین دین الهی هستیم، طبیعتا محوریت سینمای ما باید معنا‌گرایی باشد، اما این معنا‌گرایی را باید در واقعیت‌های زندگی روزمره تجلی ببخشیم، به این صورت که با مخاطب خودش طوری برخورد کند که این فطرت‌های پاک الهی تصمیم‌های اصلی بشر را تحت‌تأثیر قرار دهد و طبیعتاً وقتی کلمه ملی را به کار می‌بریم، این انتظار وجود دارد که ضمن محوریت معنا‌گرایی، ارزش‌های اصیل یک تمدن ایرانی را با خودش حمل کند که منافاتی هم با ارزش‌ها و فطرت انسانی ندارد.

رئیس حوزه هنری، سینمای دینی و معنا‌گرا را از هم مجزا ندانسته اما معتقد است فیلم جنگی لزوماً نمی‌تواند معنا‌گرا باشد. او می‌گوید: اگر کارگردان از درون جنگ که ظاهرش خشن است نقش فطرت پاک انسانی  و حضور باورهای دینی را در رفتارهای انسانی که خشن‌ترین جلوه درگیری انسان‌هاست کشف کند و نشان بدهد، این توجه به وجه معنا‌گرای آن است.

 وقتی جنگ را از این زاویه ببینیم که یک انسان در زمان اسارتش چگونه برخوردی داشته یا وقتی که از دشمن اسیر می‌گرفته چگونه برخورد می‌‌کرده، این قسمت‌هایی از جنگ است که ما می‌توانیم به‌عنوان تکیه‌‌گاه در تولید فیلم معنا‌گرا مورد استفاده قرار بدهیم.

معنا‌گرایی سفارشی نیست

فرهاد توحیدی، فیلمنامه نویس معتقد است سینمای معنا‌گرا به‌عنوان یک ژانر سینمایی شناخته نمی‌شود چون معنا‌گرایی می‌تواند در هر ژانری اتفاق بیفتد. یک فیلم کمدی، تاریخی، جنایی هم می‌تواند معنا‌گرا باشد. توحیدی می‌گوید: معنا جزو ذاتی هر ساختاری است.

وقتی صحبت از معنا‌گرایی می‌شود مقصود این است که مضمون و پیغام فیلم، مضمونی متعالی است و مضمونی استعلایی را در دستور کار خود قرار می‌دهد تا در طول تعریف داستان به آن دست پیدا کند و این در هر ژانری می‌تواند اتفاق بیفتد.

اما فیلم‌های امروزی که مفهوم معنا‌گرا را یدک می‌کشند تا چه حد به این معنا نزدیک هستند؟ این فیلمنامه نویس معتقد است هنر و سینما را با بخشنامه و دستور و فرمان از بالا نمی‌توان به سمت و سوی معینی هدایت کرد. فیلم‌های معنا‌گرایی که عمدتا با سفارش و بخشنامه ساخته می‌شوند برای دریافت خلعت با عنوان معنا‌گرایانه کسب درآمد می‌کنند.

بسیاری از این فیلم‌ها مصداق موج سواری است و با نیت دریافت رانت دولتی ساخته می‌شود. اگر سینمای معنا‌گرا از مد بیفتد و به‌عنوان مثال ساخت فیلم فاخر مد نظر قرار بگیرد و برای ساخت آن تسهیلاتی در نظر گرفته شود فیلمسازان زیادی با همین عنوان دست به ساخت آثار تازه‌ای می‌زنند.

معنا‌گرایی واژه‌ای با هزاران مفهوم

مهرداد فرید، فیلمساز، سینمای معنا‌گرا را با تعریفی که از یک ژانر سینمایی ارائه می‌شود منطبق ندانسته و می‌گوید: ما نمی‌توانیم برای سینمای معنا‌گرا تعریف ژانر قائل شویم.معنا‌گرایی واژه تاویل برانگیزی است و هر کس به زعم خودش برداشتی از آن دارد و هیچ 2 نفری یک تعریف از آن ندارند.

چون این تفاهم وجود ندارد لاجرم معنا‌گرایی یک ژانر نیست چون اکثر منتقدان بر تعریف از ژانر‌‌های مختلف سینمایی اتفاق نظر دارند. مثلا ژانر وسترن یا کمدی نزد همه و در همه جا تعریف خاص خود را دارد.

 در هر فیلم چه سخیف و چه وزین معنایی وجود دارد و ما نمی‌توانیم هیچ فیلمی را بی‌معنا تلقی کنیم. اما در نهایت معنا گرایی، واژه تعبیر‌ برانگیزی است. فیلمی می‌تواند معنا‌گرا تلقی شود که وظیفه معنا‌سازی را در ذهن تماشاگر توضیح بدهد. معنا‌‌یابی در این میان با معنا‌سازی متفاوت است.در همه فیلم‌های تاریخ سینما می‌شود معنا‌یابی کرد ولی هر فیلمی معنا‌ساز نیست.

مهرداد فرید می‌گوید: شما به‌عنوان تماشاگر مجموعه‌ای از تجربیات خاطرات؛ شکست، پیروزی، مطالعات، تحصیلات و....را در ذهن دارید که آنها در بخش ناخودآگاه ذهن شما ذخیره شده است و چه بسا شما وقتی به تماشای فیلمی می‌نشینید آن فیلم در ذهن شما معنا‌سازی کند و باعث برانگیخته شدن تجربیات گذشته شما بشود.

یعنی شما در ذهن خود از تلنگری که آن فیلم ایجاد کرده معنایی بسازید.این امر به خلاقیت تماشاگر مربوط می‌شود و هیچ ارتباطی به فیلمساز ندارد. فیلم باعث خلاقیت ذهن تماشاگر شده و با معنایی جدید پیوندی  برقرار کرده است.فیلمی که این انگیختگی را باعث می‌شود فیلم معنا‌گراست.

به اعتقاد این کارگردان معنا‌گرایی یک ویژگی است نه یک ژانر و همه فیلم‌ها می‌توانند واجد آن باشند.

معناگرایی ژانر نیست

عبدالله اسفند‌یاری مدیر بخش معنا‌گرای بنیاد سینمایی فارابی معتقد است یک فیلم هم می‌تواند دینی باشد وهم معناگرا. او می‌گوید: قله معنا‌گرایی، دینی است و قله دینی هم معنا‌گرا است.

 در واقع هر2 به‌دنبال یک هدف هستند و آن هدف تکامل انسان است اما اگر فیلمی فقط به تاریخ ظاهری دین و جنگ مسلمین و فرقه‌های دینی و اتفاقات دینی بپردازد و فقط وقایع را نقل کند، این فیلم دینی است اما معنا‌گرا نیست. به فیلمی معنا‌گرا می‌گویند که به جریانات باطنی هم توجه کند. رابطه سینمای دینی و معنا‌گرا، رابطه عموم و خصوص من وجه است.

 سینمای معنا‌گرا یک ژانر به‌خصوص نیست و در همه انواع ژانرها اگر نگاه سینماگر ، معنا‌گرا باشد، می‌توانیم به سینمای معنا‌گرا بگوییم فیلم. اگرچه سینمای معنا‌گرا به خودی خود رشد نخواهد کرد مگر با کمک اهالی فرهیخته مطبوعات و اهل قلم که سعی می‌کنند راهگشا و تبیین‌کننده و جهت‌دهنده باشند.

عناوینی چون سینمای اندیشه، سینمای استعلایی، سینمای شهودی، سینمای عرفانی و دینی، همه از مواردی هستند که در حوزه وسیع سینمای معنا‌گرا جای می‌گیرند. یک فیلم معنا‌گرا باید تکنیک و جذابیت و در عین حال توجه به عمق و ارزش‌ها داشته باشد.

 سینمای معنا‌گرا، یک تفکر نادرست

 جواد شمقدری اما سینمای معنا‌گرا را به‌عنوان یک ژانر سینمایی قبول ندارد و می‌گوید: من با عنوان سینمای معنا‌گرا مخالفم. ما سینمای دینی را داشتیم و نیازی نبود که سینمای معنا‌گرا را جایگزین سینمای دینی کنیم. مدتی است که عده‌ای عنوان جدیدی چون سینمای معنا‌گرا را مطرح کرده‌اند.

من با این نام مخالف هستم که از سوی بنیاد فارابی مطرح شده است، مگر تا‌کنون سینمای ایران خارج از معنا در حوزه فرهنگ و هنر کار کرده بود که حالا قصد دارد فیلم‌هایی در این ژانر بسازد؟ مگر سینمای ایران تا‌ کنون رو به ابتذال بوده؟ آیا ما جز نگاه معنایی، الهی و ارزش‌های معنوی کاری ساخته‌ایم؟ در مجموع احساس می‌کنم که این تقسیم بندی صحیحی نبوده است. انقلاب ما معنا‌گرا بوده و آثار فرهنگی و هنری هم به این سو حرکت کرده است.

مشاور هنری رئیس‌جمهوری در ادامه می‌گوید: زمانی که عنوان سینمای دینی مطرح شود، مخاطب بدون شک انتظار دیدن مفاهیم الهی و توحیدی را دارد، اما با مطرح شدن سینمای معنا‌گرا، این حوزه را به عرصه‌های دیگر هدایت کردند و راه را برای تفکرات بیشتری که متاثر از تفکرات گوناگون فکری، فلسفی و حتی بی‌مبناست، باز کرده‌اند و به سادگی خیلی از مفاهیم و تفکرات نادرست به نام این سینما وارد می‌شوند که این مسئله خطر بزرگی است.

بیراه‌هایی به نام معنا‌گرا

 بهرام توکلی که برای فیلم پابرهنه در بهشت برنده جایزه بهترین فیلم معنا‌گرا از جشنواره 25 فیلم فجر شده معتقد است سینمای معنا‌گرا از آن جمله تعاریفی است که نشان می‌دهد سینمای ایران در مسیر درست حرکت نمی‌کند.

او می‌گوید: واژه معنا‌گرا در هیچ جای دنیا وجود ندارد و در ایران ابداع شده که به‌نظرم جامع نیست و نمی‌توان آن را ژانر نامید، بلکه تنها یک واژه است که در برخی ارگان‌ها تعریف شده و چون نمونه چندانی برایش نداریم، تعریف مشخصی هم ندارد.

به اعتقاد این کارگردان سینمای معنا‌گرا ژانر نیست چون شاخصه‌های یک ژانر را ندارد و تنها یک دسته بندی است که از یک دیدگاه ایجاد سوءتفاهم کرده است چرا که امروزه خیلی‌ها بدون دیدن فیلمی آن را در دسته فیلم‌های معنا‌گرا قرار می‌دهند. سینمای معنا‌گرا به گونه‌ای نیست که همه فیلم‌هایش یک شکل باشند. بیشتر آنها از لحاظ ایدئولوژیک و ساختاری یکی نیستند.

سینمای دینی نیز ژانر نیست اما می‌تواند یک دسته بندی موضوعی باشد. سینمای دینی را در فیلمسازی برگمان، برسون، اروپا و حتی سینمای ایران داریم که از لحاظ ژانر می‌توانند به هم ربطی نداشته باشند همان‌طور که هامون مهرجویی با خواب زمستانی برگمان یکی نیست.

بهرام توکلی در مورد اینکه آیا معنا‌گرایی با تعریف از ژانر مطابقت دارد یا نه می‌گوید: مسئله سینمای ایران نامگذاری، دسته بندی یا ژانر‌‌سازی‌ نیست چون این کارها در حیطه وظایف مراکز پژوهشی در سطح دکترا و مراکز آکادمیک است، بلکه مشکلات سینمای ایران ساخته نشدن یک فیلم از زمان شکل گرفتن ایده تا روی پرده رفتن یک فیلم است که اغلب فیلم تولیدی از ایده اصلی فاصله گرفته است.

بیرون آمده از بطن سینمای دینی

امیر قویدل، کارگردان سینما،  معتقد است سینمای معنا‌گرا، از بطن سینمای دینی آمده است. سینما، به لحاظ شکل، نظیر چیزی است که در هر ظرفی بریزید، به شکل همان ظرف در می‌آید. ذات سینمای دفاع مقدس، با سینمای معنا‌گرا غریبه نیست. وقتی جنگ ما، یک رویداد ارزشی و دینی بوده، سینمای ناب ارزش‌ها هم می‌تواند در قالب سینمای دفاع مقدس در ژانر معناگرا تبلور یابد.

مهم شکل ظرف است و این که با چه اندیشه‌ای آن ظرف را انتخاب کرده است. به هر حال، مظروف جدای از ظرف نیست و باید روی مظروف هم فکر کرد. اگر این 2 با یکدیگر ادغام بشوند و سینمای معنا‌گرا به شکلی که الان از آن صحبت می‌شود، درست و در مسیر صحیح حرکت کند، به هر حال جایگاه خودش را پیدا خواهد کرد.

قویدل می‌گوید: من چون سینما را با جذابیت می‌شناسم، معتقدم اگر شما هر نوع پیامی، حتی پیام سردی را با رنگ جذابیت، عرضه کنید، مقبول مخاطبان قرار می‌گیرد و این جذابیت، به‌طور مستقیم، به قدرت و توان کارگردان بستگی دارد.

 استفاده از عرفان و مذهب که هر کدام می‌توانند شاخه‌های مختلفی داشته باشند، کار دشواری است و روی لبه تیغ راه رفتن است و اگر من خودم بخواهم چنین فیلمی بسازم، اگر در این حوزه‌ها تحقیق و پژوهش نکنم، مطمئناً کار خوبی ساخته نخواهد شد. سینمای معنا‌گرا در قدم اول باید خود را مجهز به تحقیق و پژوهش کند. کارگردانی که کنار دوربین ایستاده است، اگر با آن چیزی که اجرا می‌کند، یگانه و همسو نباشد، کار، تصنعی و غیرقابل باور به‌نظر می‌رسد.


نوشته شده در شنبه 88/2/26ساعت 3:58 صبح توسط یزدان ذوالقدر نظرات ( ) |

1-طرح عنوان <سینمای معناگرا> در سینمای ایران و از سوی بنیاد سینمایی فارابی، در همان گام های اول واکنش های منفی بسیاری را در پی داشت. بسیاری از منتقدان به این عنوان بر این باور بودند که اگر بخواهیم چنین سینمایی را مطرح کنیم، پس باید در مقابل آن به وجود سینمای بی معنی هم عقیده مند باشیم، در حالی که هیچ فیلمی حتی در پیش پا افتاده ترین شکل خود، موجود نیست که حاوی هیچ نوع معنی نباشد. گروهی دیگر بر این عقیده بودند که چون این نوع سینما از سوی یک نهاد خاص دولتی مثل بنیاد فارابی مطرح شده از فیلم هایی با تعریف معناگرا حمایت های مالی می کند، سینما به سوی نوعی هدایتی - حمایتی شدن دوباره سوق پیدا خواهد کرد، از نوع جریانی که در دهه 60 ، در مورد موج سینمای عرفانی به وجود آمد و در نهایت هم شکست خورد و به نتیجه نرسید.
    
    
    2-در مورد شبیه سازی سینمای معناگرا به سینمای عرفانی دهه 60 جای بحث همچنان باز است و حتی نمونه هایی از آثاری که پس از طرح <سینمای معناگرا> در بنیاد سینمایی فارابی ساخته شده است، گاه می تواند بر تقویت شبهه فوق صحه بگذارد اما پافشاری بر مفهوم سینمای بی معنی در مقابل سینمای معناگرا، ایراد گیری عجیبی است که به آنچه تاکنون گفته شده و به بحث گذاشته شده وقعی نمی نهد، گوش خود را بر حرف و حدیث های دیگران می بندد و حرف خود را مدام تکرار می کند! در همان مراحل اولیه عنوان شدن، سینمای معناگرا، در بنیاد سینمایی فارابی، عبدا ... اسفندیاری، مسوول بخش سینمای معناگرا در این بنیاد، در مصاحبه ای با ماهنامه فیلم نگار تعریفی تقریبا کامل از این نوع سینما ارائه داد که فارغ از اینکه آثار ساخته شده در این گونه و تا این تاریخ تا چه حد با آن تعاریف مطابقت دارند، حداقل شبهه <سینمای بی معنی> در مقابل <سینمای معناگرا> را به طور کامل پاسخ می دهد. طبق این تعریف <سینمای معناگرا> که می تواند با عباراتی از قبیل ماورا، فرانگر، دیگر سو و معنوی نیز مترادف باشد، تمرکز بر عالم غیب از طریق کشف راز هستی دارد و این مسیر را با تکیه بر منابع دینی و گاه غیردینی می پیماید. در واقع سینمای معناگرا <معنا> را در مقابل <ماده> به کار می برد و در پی تصویر سازی عالم غیر مادی و هرچه مربوط به این گستره است می باشد. به این ترتیب، سینمای معناگرا گستره وسیع تری را از سینمای دینی، که قبل از این طرح شده بود، شامل می شود و شاید بتوان گفت سینمای معناگرایی که بر انگاره های دینی متکی است، می تواند شامل بخشی از مقوله <سینمای دینی> باشد. پس این موضوع سینما با وجود داشتن فصل مشترک، دو مجموعه جدا از هم را تشکیل می دهند. مطرح شدن نظریه سینمای معناگرا، البته تنها متعلق به سینمای ایران و بنیاد سینمای فارابی نیست، بلکه سال ها پیش پل شریدر، فیلمنامه نویس مطرح هالیوود، در پایان نامه تحصیلی اش، برای اولین بار سبک استعلایی در سینما) ( Transcendetal style نام برد )که تا حدودی متناظر به همین عنوان سینمای معناگر است و تنها از سه فیلمساز یاد کرد که در چنین سبکی فیلم می سازند: روبربرسون، کارل تئودور درایر و یاساجیرو ازو...
    
    
    3-در سینمای ایران و با تعریف فوق می توان آثار معناگرای بسیار زیادی را یافت اما به نظر می رسد کمتر پیش آمده است که این آثار، وجهی مذهبی را نیز برخود حمل نکنند. مثلا در فیلم <دیده بان) >ابرهیم حاتمی کیا( که جنبه های متافیزیکی خود را با مقوله <امداد الهی> از غیب پیوند می دهد که حاوی انگاره های مذهبی است یا حتی در <هامون) >داریوش مهرجویی( که قهرمان اثر درگیر مشکلات فکری و روحی، در ذهن خود عالم واقع و خیال را درهم می ریزد و در دنیایی مالیخولیایی به سوی مرگ و نیستی حرکت می کند، این درهم ریختگی امور مادی و ماورایی در زندگی قهرمان ریشه ای مذهبی پیدا می کند: جایی که حمید هامون به دنبال رازهای اقدام به ذبح اسماعیل توسط پدرش ابراهیم )ع( است و اینکه این میزان از ایثار از کدام جنبه غیبی زندگی انسانی نشات می گیرد.
    
    
    نمونه های مطرح شده تر سینمای معناگرا هم هریک به نوعی متعلق به سینمای دینی هستند. آثاری چون <رنگ خدا) >مجید مجیدی( که در آن پسرکی نابینا می تواند به بصیرتی درونی دست یابد، طوری که با عناصر طبیعی پیوندی برقرار کند که از طریق آنها نام خداوند را زمزمه کند یا مثلا <تولد یک پروانه> که در آن عناصر غیبی اراده شده در سه اپیزودش به نوعی با انگاره های دینی و الهی پیوند برقرار می کند. این مساله پس از طرح عنوان <معناگرا> نیز در میان آثار ارائه شده در این گونه به چشم می خورد: آثاری چون <قدمگاه) >محمد مهدی عسگرپور(، <یک تکه نان)>کمال تبریزی(، <جایی دور، جایی نزدیک)>رضا میرکریمی( و... همه در عین معناگرا بودن پیوندهای عمیق با مفاهیم مذهبی دارند که آنها را در زمره فیلم های دینی قرار می دهد و شاید بتوان گفت، آنچه با عنوان کردن این حرف و حدیث ها در سینمای ایران در حال پا گرفتن به عنوان یک گونه است )نه به این معنا که تا این تاریخ فیلمی با این درونمایه ساخته نشده بلکه منظور پاگرفتن تعریفی جدید است(، نوعی سینمای دینی است که به عالم غیب و ماورا در مقابل عالم ماده توجه نشان می دهد و با توجه به اینکه در اکثر آثاری که به گونه سینمای دینی تعلق دارند، به نوعی توجهی غالب به امر متعالی متافیزیکی )خداوند( وجود دارد پس همه این نوع آثار می توانند در زیرگونه سینمای معناگرا نیز قرار گیرند، حتی فیلم های تاریخی سینمای ایران در مورد زندگی اولیا و انبیا نیز از وجوه معناگرایانه تهی نیست، پس آیا نمی توان، لا اقل در محدوده سینمای بومی، سینمای معناگرا> و <سینمای مذهبی و دینی> را برهم منطبق کرد و جداسازی های این چنینی را برای سینمای آن سوی آب ها انجام داد که این دو نوع سینما در آنها بیشتر قابل تفکیک است.
    
    
    4- به هر حال، هر تعریفی که از این نوع سینما ارائه دهیم و با هر نوع تقسیم بندی که وجوه مختلف سینمای مذهبی و معناگرا را از هم افتراق دهد یا به یکدیگر شبیه سازد، نباید این نکته را از نظر دور داشت که این نوع سینما مجبور است با توده وسیع مخاطب ارتباط برقرار کند. تجربه شکست خورده سینمای عرفانی در دهه 60 نشان می دهد که حمایت های دولتی از سینمایی که تماشاگر ندارد به بن بست خواهد خورد. سینمای معناگرا نیز اگر بخواهد پابگیرد و رشد کند، نیاز به فیلم نامه هایی قوی و جذاب دارد که در ترکیب با اجرای مناسب بتواند تماشاگر را در تمام طول مدت تماشا با حربه های دراماتیک روی صندلی سینما نگاه دارد تا پس از آن بتواند درونمایه خود را به تماشاگر <ارائه> دهد یا < القا> کند. معدود فیلم هایی که از زمان طرح این نوع سینما تاکنون تحت این عنوان و با حمایت فارابی ساخته شده اند از منظر فوق چندان امیدوار کننده نبوده اند. پس باید همچنان منتظر باشیم تا ببینیم فارابی با این طرح جدید، چه آثار نویی را در آستین می پروراند!

نوشته شده در شنبه 88/2/26ساعت 3:56 صبح توسط یزدان ذوالقدر نظرات ( ) |

حسین ترابی نگارش فیلمنامه «ایران سربلند» را به سفارش بنیاد سینمایی فارابی در پروژه سینمای فاخر، بر اساس حماسه ایرانیان در جنگ چالدران به پایان رسانده است.

به گزارش سیما فیلم، فیلمنامه «ایران سربلند» براساس زندگی شاه‌اسماعیل صفوی و تاریخ و فرهنگ ایران در قالب یک اثر سینمایی به رشته تحریر در آمده است.

ترابی با اشاره به نگارش فیلمنامه «ایران سربلند» گفت: «این فیلمنامه به سفارش بنیاد سینمایی فارابی تحت عنوان تولید آثار «سینمای فاخر» که مرتبط با هویت ملی باشد، نوشته شده است.»

او در ادامه، درخصوص داستان این فیلمنامه افزود: «ایران سربلند» مربوط به دوره صفویه و درباره زندگی سرسلسله صفویه یعنی شاه‌عباس اسماعیلی است.» ترابی زندگی سرسلسله صفویه را از بچگی تا سنین بزرگسالی‌اش و جنگ چالدران که اوج داستان به شمار می‌رود، در قالب یک فیلمنامه سینمایی نوشته است.

فیلمنامه‌نویس «ایران سربلند» با اشاره به ساخت و تولید این اثر سینمایی گفت: «پس از پایان نگارش فیلمنامه، آن را تحویل فارابی داده‌ام و در خصوص زمان تولید و کارگردان این پروژه، اطلاعی ندارم.»

گفتنی است، او چندی قبل فیلمنامه «نردبامی برآسمان» را برای مرکز سیما فیلم نوشته بود. این مجموعه تلویزیونی به کارگردانی محمدحسین لطیفی، اکنون در مرحله پیش‌تولید است و احتمالاً از اواخر دی ماه در شهرک سینمایی غزالی، تصویربرداری آن آغاز خواهد شد.

از دیگر فعالیت‌های حسین ترابی در زمینه فیلمنامه، نگارش فیلمنامه طنز «مدائن سبعه» است. این طنز سینمایی که تحقیقاتش تمام شده، اکنون مرحله نگارش را طی می‌کند.

مشهد مقدس، برای آزادی، بازرگان از نخست‌وزیری تا استعفا، ایران، فردوسی و مردم اصفهان از دیگر آثاری هستند که حسین ترابی آنها را در گونه سینمای مستند مقابل دوربین برده است.


نوشته شده در شنبه 88/2/26ساعت 3:39 صبح توسط یزدان ذوالقدر نظرات ( ) |

فیلمنامه فیلم برنده اسکار همشهری کین به کارگردانی اورسن ولز به قیمت 97 هزار دلار در حراج ساتبی فروخته شد.

به گزارش خبرگزاری رویترز، این فیلمنامه که در آن دست‌نوشته‌های اورسن ولز در سال 1941 هنگام ساخت همشهری کین نیز موجود است، پنج‌شنبه گذشته به قیمت 97 هزار دلار فروش رفت.

این در حالی است که جایزه اسکار فیلمنامه این فیلم نیز که قرار بود در این حراج به فروش برسد، به دلیل نرسیدن به قیمت مورد نظر از حراج کنار گذاشته شد.

قیمت پایه‌ای که برای این جایزه در نظر گرفته شده بود، از 800 هزار دلار تا یک میلیون و 200 هزار دلار بود.

به گزارش رویترز، فیلمنامه 156 صفحه‌ای همشهری کین از طریق تلفن به شخصی ناشناس به قیمت 97 هزار دلار فروخته شد، این درحالی است که قیمت پایه برای آن 80 هزار تا 120 هزار دلار در نظر گرفته شده بود.


نوشته شده در شنبه 88/2/26ساعت 3:38 صبح توسط یزدان ذوالقدر نظرات ( ) |

مشترکان تلفن همراه می‌توانند با استفاده از سرویس پیام هوشمند (OTA) گوشی‌های تلفن همراه خود را برای استفاده از سرویس‌های مخابراتی مانند GPRS ، WAP، Internet Access Point Settings ، SMS، Email به صورت خودکار تنظیم کنند.

دکتر مهدی نیامنش مجری طرح OTA در گفتگو با خبرنگار مهر، OTA را پیام هوشمندی دانست که با ارسال آن، مشترکان قادر هستند Setting مربوط به GPRS را در گوشی تلفن همراه خود تنظیم کنند.

ارتباط gprs

وی افزود: سرویس OTA امکان مدیریت گوشی کاربران و اعمال تنظیمات روی آنها را از راه دور فراهم می‌کند ضمن آن که اپراتورهای شبکه تلفن همراه نیز هنگام ارائه سرویس‌های جدید که نیازمند تنظیمات خاص دارند با استفاده از این سرویس می‌توانند پارامترهای مربوط را بدون درگیر کردن کاربر و از راه دور در اختیار گوشی کاربر قرار دهند.

نیامنش با بیان اینکه تنظیمات GPRS بر روی گوشی‌ها، تنظیمات راحت و ساده‌ای نیست، اظهار داشت: این سیستم برای سهولت تنظیم گوشی‌های همراه برای استفاده از سرویس GPRS طراحی شده است که علاوه بر این سرویس امکان اعمال تنظیم برای سرویس‌هایی چون GPRS ، WAP، Internet Access Point Settings ، SMS، Email را نیز دارد.

مجری طرح به بیان نحوه عملکرد سرویس OTA پرداخت و خاطر نشان کرد: مشترکین با ثبت نام در سایت یک درخواست ارسال می‌کنند و پس از آن سیستم OTA اقدام به ساخت پیام تنظیم در قالب SMS و ارسال آن به کاربران می‌کند. کاربران نیز با دریافت این پیام و تایید آن می‌توانند نسبت به نصب تنظیمات بر روی گوشی تلفن همراه اقدام کنند.    

وی تاکید کرد: این سیستم با توجه به دارا بودن امکان اتصال به برخی نودهای شبکه، امکان شناسایی خودکار گوشی‌های کاربران و ارسال تنظیمات متناسب با هر نوع گوشی را دارا است.

نیامنش با تاکید بر اینکه اطلاعات تنظیم از طریق پیام کوتاه و با توجه به مشخصات گوشی و منطبق بر استانداردهای مرتبط با گوشی همراه مشترک ارسال می‌شود، اضافه کرد: استاندارد کنونی مورد استفاده در خدمات OTA پروتکل OMA Client Provisioning محصول مشترک شرکت‌های نوکیا و اریکسون است که در سال 2002 استانداردی به نام OMA CP به وجود آمد و تمام سازندگان گوشی‌ها موظفند تا این استاندارد را در گوشی‌های خود پشتیبانی کنند


نوشته شده در جمعه 88/1/14ساعت 4:22 صبح توسط یزدان ذوالقدر نظرات ( ) |

هرگاه بخـشی از یـک مـتـن یا یـک تـصویـر به مـنظور قرار گـرفتن در بـخش دیگری از هـمان سند و یا در یک بـرنامه دیـگر، کپی Cut و یا Paste شـود، آن بخـش درون Clipboard وینـدوز به صـورت موقت ذخیره می‌شود. این سیستم، کارآمد، قابل اعتماد و آسان است اما تنها نقطه ضعـف آن این اسـت که می‌تـوان فقـط یک فایـل را در Clipboard نگاه داشت.

نسـخه‌های  Microsoft Office دارای عملکـرد Clipboard هـستنـد و می‌توانند چنـد آیـتم را ذخـیره کنند، اما این بـرنامه بـرای کسانی که از Office استفاده نکرده و یا از یـک برنامه دیـگر همـراه با آن اسـتـفاده می‌کننـد، چندان کارآیی ندارد.

برنامه رایـگان Yankee Clipper می‌تـوانـد صدها آیتـم متـفاوت را در Clipboard خود به صورت مـوقـت یا دائـم ذخـیره کند، به گونه‌ای که بتوان از آنها مکرراً استفاده کرد.

 

قدم اول

برای دریافت نسخه رایگان Yankee Clipper، مرورگر وب خود را باز کرده و به آدرس www.tinyurl.com/9yn3y بـروید.هنگامی که صفحـه ظاهر شد، در بالای آن روی پیوند Products و سپس پیوند YC3 که حاوی نسخه رایگان Yankee Clipper است، کلیک کنید. اکنون روی دکمه Download در منوی سمت چپ کلیک کنید. با این کار یک فرم کوچک باز می‌شـود که از شما آدرس پست‌الکترونیکی‌تان را سوال خواهد کرد. جزئیات مربوطه را وارد کرده، روی دکـمه Submit و سپس پیوند Thanks و download کلیک کنید.

 

قدم دوم

اگر هشدار امنیتی ویندوز ظاهر شد، آن را نادیده بگیریـد. اکنون روی Save کلیک کرده و مـکان ذخیـره فایـل را انـتـخاب کنید. معمولاً دسک‌تاپ به دلیـل امکان دستـرسی آسان، مـکان خـوبی است. هنـگامی که Yankee Clipper دریافت شـد، به دسک‌تاپ رفته، روی آیـکن آن دابل کلیک کنید، مجدداً پیغام خطای ویندوز را نادیده گرفته و دستورالعمل ها را بـرای نـصب بـرنامه دنبال کنید. هنگامی که نصـب به پایان رسید، روی دکمه Finish کلیک کنید و سپـس روی آیـکنی که در Notification Area ظاهر می‌شود، کلیک راسـت کرده و از منوی ظاهر شده، گزینه Show را انتخاب کنید.

 

قدم سوم

از مزیت‌های Yankee Clipper این است که بلافاصله شروع به کار می‌کند. بنابراین، تصاویر و متن‌هایی که کپی یا Cut می‌کنید، در مجمـوعه History آن قرار می‌گیـرند و از آنـجا می‌توانید در صورت لزوم آنها را مشاهده یا استفاده کنید. چند آیتم جدید را Cut و Paste کرده، سپـس روی Start و Run کلیـک کرده و عبارت clipbrd را تاپ کنیـد. برای باز کردن ابزار Clipboard Viewer متعـلق به ویـنـدوز، روی OK کلیـک کنیـد و سـپـس آن را در کـنار Yankee Clipper قرار دهید. کاربران وینـدوز ویـستا به برنامه کاربردی Clipboard Viewer دسترسی ندارند.

Clipboard معمولی، تنها آخـرین آیـتـمی که Cut یا کـپی شده است را نـگه می‌دارد، در حالی که Yankee Clipper می‌تـواند تا سقف 20 عکس و 200 کلیپ متنی را در خود نگه دارد.

 

کپی فایل

قدم چهارم

Yankee Clipper به صـورت پـیـش فـرض،  همـه چیـز را در مجمـوعه History خـود قرار می‌دهـد، اما هـمان‌طور که گفـته شـد، History آن محدود اسـت و لذا در صـورت پـر شدن، این برنامه آیتم‌های قدیمی‌تر را با آیتم‌های جدید جایگزین می‌کند. اگر باید برخی آیتم‌ها را به مدت طولانی‌تری نگه دارید، از قابلیت Boilerplates استفاده کنید. روی یک آیتم کلیک راسـت کرده و از منوی ظاهرشده، گزینه Send to boilerplates را انتخاب کنید. برای دستـرسی به آیتـم‌هایی که در Boilerplate ذخیره شده‌اند، روی دکمه‌ای که در سمت چپ پایین پنجره و بالای کادر زرد رنگ قرار دارد، کلیک کنید.

 

قدم پنجم

اگر یـک Boilerplate کافی نبـود، می­توانیـد Boilerplate های بیشتری داشته باشـید؛ Boilerplate پیـش‌فرض را باز کـرده و روی یـکی از گروه‌ها (مانند Text یا Pictures) که در پنجره سمت چپ قرار دارند، کلیک راست کرده و گزینه New Boilerplate را انتخـاب و بـرایش یک نام تعریف کنید. پـس از آن، می‌توانید با کلیک راست روی یکی از فهرست‌هایی که در پنجره سمت چپ قرار دارند و انتخاب Switch bolierplate collection یکی از Boilerplateهایی را که می‌خـواهید، انتخاب کنیـد. boilerplate چندان ظریف نیست، اما کار را انجام می‌دهد.

 

قدم ششم

عـمـل Paste در Yankee Clipper وجــود نــدارد. در عــوض، آیـتم‌ها از مـجموعه‌ها به برنامه‌های دیـگر انتقال می‌یابنـد. به عنـوان مثال، برای کپی کردن یک عکس از Yankee Clipper به بـرنـامه Word، برنامه Wordرا باز کنید، نشانگر ورود متـن را در نـقـطه مـوردنظر قـرار داده و به Yankee Clipper بازگردید. عکس را پیدا کرده، روی آن کلیـک راسـت کرده و سپـس گزینه Shoot را از منـوی ظاهر شده انتخاب کنید. هنگامی که به Word برگردیـد، عـکس را در آنجا خواهـید دیـد. اگر Yankee Clipper از پذیرش آیتم‌های جدید امـتناع کـرد، روی Edit و سـپـس Configuration کلیـک کنـیـد. روی دکـمه Advanced کلـیـک کـرده و سـپـس Periodically re-attach to clipboard را انتخاب کنید.

 

مترجم: حنیف خالقی


نوشته شده در جمعه 88/1/14ساعت 4:17 صبح توسط یزدان ذوالقدر نظرات ( ) |

برای بسیاری از ما پیش آمده است که اتصال اینترنتی‌مان بسیار کند شده و در عین حال می‌خواهیم به هر زحمتی شده، صفحه‌ای را باز کنیم و لااقل اگر نمی‌توانیم عکس‌هایش را ببینیم، متنش را بخوانیم. اما هر چقدر تلاش می‌کنیم و صبر پیشه می‌کنیم، فایده‌ای ندارد و صفحه اصلا خیال باز شدن ندارد.

کسانی که هم اینترنت موبایل‌شان را فعال کرده‌اند، حتما بارها به این مشکل برخورده‌اند و اصلا بسیاری از اوقات از خیر باز کردن سایت مورد نظر گذشته‌اند.

کار کردن باسیستم کند

خوب، چه کار می‌شود انجام داد؟

مشترک شدن فید یا تنظیم کردن مرورگر برای باز نکردن عکس‌های سایت مورد نظر یک راه چاره است.

نحوه استفاده از فید را در مقاله‌های "فید چیست؟ "و"نحوه خواندن فید" بخوانید.

اما راه سوم استفاده از سایت‌هایی است که آدرس سایت یا صفحه مورد نظر را از شما می‌گیرند و نسخه ساده، سبک و با حداقل گرافیک را به شما تحویل می‌دهند. در واقع آنها، سایت‌ها را تهی از همه عکس‌ها، فلش‌ها و cssها و فریم‌ها می‌کنند و فقط متن را نگاه می‌دارند.

BareSite

IYHY

بد نیست، این سایت‌ها را در مرورگر کامپیوتر یا موبایلتان بوک‌مارک کنید، تا در هنگام ضرورت از آنها استفاده کنید.

 

علیرضا مجیدی


نوشته شده در جمعه 88/1/14ساعت 4:12 صبح توسط یزدان ذوالقدر نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
Design By : Pars Skin