چارلز اسپنسر چاپلین در 16 آوریل سال 1889 در یک خانواده انگلیسی به دنیا آمد. کودکی او در صحنه های سرگرم کننده تفریحی می گذشت ، به همین خاطر از همان کودکی به هنرهای نمایشی روی آورد. او دوران کودکی و جوانیش را در فقر و تنگدستی گذراند و به همین خاطر در طول عمر همدردی عمیق خود را نسبت به تنگ دستان حفظ کرد.
چاپلین در سال 1913 در کمپانی کی استون به عنوان بازیگر سیار نمایش های وودویل استخدام شد و در نخستین فیلمش به نام در تلاش معاش نقش یک شیک پوش تیپیک را بازی کرد اما در دومین فیلمش به نام مخمصه غریب میبل در شکل یک ولگرد کوچولو ظاهر شد ، نقشی که بعد ها او را مشهور کرد و از یک فرد عامی به یک فرد مهم بدل کرد.
چارلی چاپلین نزدیک به سی و چهار فیلم کوتاه در کمپانی کی استون بازی کرد و در آن ها در نقش یک دلقک ریز نقش ، با کفش هایی که برایش بزرگ بودند بازی کرد ، اما استعداد چاپلین در ارائه نقش های ظریفتری بود ، بنابراین در 1915 قراردادی برای ساختن جهارده فیلم کوتاه دو حلقه ای با کمپانی اسانی بست. او کارگردانی این فیلم ها را خود به عهده گرفت وبا تجربه ای که داشت نقش خود را جلای بیشتری داد.
بهترین فیلم هایی که چاپلین در کمپانی اسانی ساخت : ولگرد ( 1915) ، شغل (1915) ، بانک ( 1915) و ... بود. به علت استقبال فراوان مردم قراردادی برای ساخت دوازده فیلم با کمپانی میوچوال بست. که از بهترین فیلم هایش در این کمپانی می توان به ، بازرس فروشگاه (1916 ) ، مامور آتش نشانی ( 1916 ) ، ساعت یک صبح (1916) ، مهاجر ( 1917 )، و... اشاره نمود . چاپلین این فیلم هایش را با وسواس و دقتی فراوان ساخت و دوازده شاهکار پانتومیم از آن به وجود آورد. این فیلم ها او را شهرت جهانی بخشیدند و استعداد فوق العاده او را در طنز به نمایش گذاشتند.
چاپلین تا ژوئن 1917 چنان اعتباری کسب کرد که قراردادی یک میلیون دلاری از طرف کمپانی فرست نشنال به او پیشنهاد شد ، تا هشت فیلم با طول دلخواه برای این کمپانی بسازد. به وسیله این قرارداد او توانست ، استودیویی برای خود بسازد و از سال 1918 تا 1952 تمام فیلم هایش را در آنجا ساخت. اغلب فیلم های اولیه ی چاپلین در کمپانی فرست نشنال با دقتی بی مانند و به صورت دو یا سه حلقه یی ساخته شده بودند ، از آن جمله می توان به زندگی سگی ( 1918) و دوش فنگ ( 1918) اشاره کرد. چاپلین در این فیلم ها انتقاد های اجتماعی را مطرح می کرد.
موفق ترین اقدام چاپلین در فرست نشنال ، کارگردانی نخستین فیلم بلند داستانی اش به نام پسر بچه(1921) بود . این فیلم ماجرای بیکاره ای است که کودکی را بر در خانه اش می گذارند و او نیز کودک را بزرگ می کند و به او دل می بندد و ... . چاپلین در این فیلم شفقت را با طنز ی ظریف در می آمیزد و نارسایی اجتماع را برای دفاع از کودکان نشان می دهد. این فیلم شهرت جهانی پیدا کرد و بازیگر خردسال آن نیز ، که پنج سال داشت به یک ستاره بدل شد. آخرین فیلم چاپلین در فرست نشنال یک فیلم داستانی به نام زائر ( 1923) بود .
چاپلین پس از اتمام قراردادش با کمپانی فرست نشنال ، به همراه گریفیث ، داگلاس فربنکس ( هنرپیشه مطرح مرد ) و مری پیکفورد ( هنرپیشه زن مطرح ) ، کمپانی یونایتد آرتیستز ( United Artists Corporation ) را تاسیس کرد. نخستین فیلمی که در این کمپانی ساخته شد ، فیلمی به نام زن پاریسی ( 1923) بود. این فیلم درام ماهرانه ای بود که کنایه های ظریفی را در خود داشت. در این فیلم چاپلین تنها در صحنه کوتاهی در نقش یک باربر ظاهر شد.
در فیلم جویندگان طلا( 1925) چاپلین دوباره در نقش یک ولگرد کوچولو ظاهر می شود. این فیلم را شاخص ترین اثر چاپلین می دانند به طوری که هنوز هم مانند سال 1925 مورد علاقه مردم است و چاپلین شخصا آن را بر دیگر فیلم هایش ترجیح می دهد. در این فیلم ، چاپلین موضوع هجوم برای کشف طلا در منطقه آلاسکا در سال 1898 را دستمایه قرار داد و در فضایی سرشار از حرص و آز که جویندگان را به سوی گرسنگی و توهم و حتی مرگ می کشاند ، یک کمدی درجه یک ساخت.
چاپلین هم زمان با ناطق شدن سینما ، فیلم سیرک( 1928) را ساخت. سیرک ، فیلمی صامت با ساختاری زیبا بود و در مراسم اسکار 1929 ، جایزه ای به عنوان تنوع و نبوغ در نوشتن ، بازیگری ، کارگردانی و تهیه کنندگی را گرفت. چاپلین در حین ساخت این فیلم درگیر مسائل خانوادگی شد که باعث درگیری با مقامات مذهبی گشت.
با ناطق شدن سینما ، چاپلین توانست خود را با این تحول جدید وفق دهد. اولین فیلم مطرح ناطق چاپلین ، فیلم روشنایی های شهر(1931) بود. روشنایی های شهر ، فیلمی احساساتی اما تاثیر گذار در باره ی بیکاره ای است که دل به دختر گل فروش نابینایی می بندد و برای معالجه چشم دختر تلاش می کند و دچار درد سر می شود ... . چاپلین خود این فیلم را یک « کمدی رمانس در پانتومیم » ، نامیده است.
فیلم مهم دیگر چاپلین ، عصر جدید(1936) است. در این فیلم نیز انتقاد تلخ و گزنده ای مستتر است که به غیر انسانی شدن کارگران و مشکلات بی شمار آنها در عصر صنعتی شدن جوامع ، می پردازد ، عصری که حرص و طمع عده ای ثروتمند آن را تحت کنترل دارد. در نقاطی از امریکا به این فیلم لقب تبلیغات سرخ دادند. این فیلم با ساختار محکم و پیام اجتماعی نیرومند خود هنوز هم یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما است.